مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۶۵
ای برده اختیارم تو اختیار مایی
من شاخ زعفرانم تو لاله زار مایی
گفتم غمت مرا کشت گفتا چه زهره دارد
غم این قدر نداند کآخر تو یار مایی
من باغ و بوستانم سوزیده خزانم
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۶۶
هر چند بیگه آیی بیگاه خیز مایی
ای خواجه خانه بازآ بیگاه شد کجایی
برگ قفس نداری جز ما هوس نداری
یکتا چو کس نداری برخیز از دوتایی
جان را به عشق واده دل بر وفای ما نه
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۶۷
آمد ز نای دولت بار دگر نوایی
ای جان بزن تو دستی وی دل بکوب پایی
تابان شدهست کانی خندان شده جهانی
آراستهست خوانی در میرسد صلایی
بر بوی نوبهاری بر روی سبزه زاری
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۶۸
ای چنگیان غیبی از راه خوش نوایی
تشنه دلان خود را کردید بس سقایی
جان تشنه ابد شد وین تشنگی ز حد شد
یا ضربت جدایی یا شربت عطایی
ای زهره مزین زین هر دو یک نوا زن
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۶۹
بوی کباب داری تو نیز دل کبابی
در تو هر آنچ گم شد در ماش بازیابی
زین سر چو زنده باشی تو سرفکنده باشی
خود را چو بنده باشی ما را دگر نیابی
ای خواجه ترک ره کن ما را حدیث شه کن
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۷۰
با صد هزار دستان آمد خیال یاری
در پای او بمیرا هر جا بود نگاری
خوبان بسی بدیدی حوران صفت شنیدی
این جا بیا که بینی حسن و جمال یاری
تا یافت جانم او را من گم شدم ز هستی
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۷۱
اندر قمارخانه چون آمدی به بازی
کارت شود حقیقت هر چند تو مجازی
با جمله سازواری ای جان به نیک خویی
این جا که اصل کار است جانا چرا نسازی
گویی که من شب و روز مرد نمازکارم
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۹۴
وقتت خوش ای حبیبی، بشنو به حق یاری
ارحم حنین قلبی لا تسع فی ضراری
دل را مکن چو خاره، مگزین ز ما کناره
یا منیة الفاد، دار ولا تمار
ساقی خاص روحی، در ده می صبوحی
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۹۵
درهم شکن چو شیشه خود را، چو مست جامی
بد نام عشق جان شو، اینست نیکنامی
پرذوق، چون صراحی بنشین، اگر نشینی
کن کالقدح مذیقا للقوم فیالقیام
عقل تو پایبندی، عشق تو سربلندی
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۲۰
لا قیالفراش نارا کن هکذا حبیبی
فی النار قد تواری کن هکذا حبیبی
ذاق القراش ذوقا والشمع ذاب شوقا
والدمع منه سارا کن هکذا حبیبی
فی العشق مذرجعتا باللیل ما هجعنا
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۲۲
اخرج عنالمکان، یا صارمالزمان
واسبح سباح حوت فی قلزمالمعانی
لا تبغ اتصالا نعت جسم
انی اری دنوا انی منالتدانی
العبد لیس یرضی فی رقه شریکا
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۲۴
یا ویح نفسنا بفوات الفضائل
یا ویل روحنا بفسادالوسائل
قد حن واشتکی فلذا الصخر بکیا
علی علی هجران فخرالقبایل
لو ان فراقی حملالطور والصفا
[...]
مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » ششم
ای ساقیان مشفق سودا فزود سودا
این زرد چهرگان را حمرا دهید حمرا
ای میر ساقیانم ای دستگیر جانم
هنگام کار آمد مردانه باش مولا
ای عقل و روح مستت آن چیست در دو دستت
[...]
مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » چهل و دوم
ماییم و بخت خندان، تا تو امیر مایی
ای شیوهات شیرین، تو جان شیوهایی
آن لب که بسته باشد، خندان کنیش در حین
چشمی که درد دارد، او را چو توتیایی
سوگند خورده باشد، تا من زیم، نخندم
[...]
مولانا » مجالس سبعه » المجلس الثالث » مناجات
از ما و خدمت ما چیزی نیاید ای جان
هم تو بنا نهادی، هم تو تمامگردان
دارالسلام ما را، دارالملام کردی
دارالملام ما را، دار السلام گردان