گنجور

افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳

 

غم نیست گر نه ما را دور فلک به کام است

دوری به مانه هرگز خوشتر ز دور جام است

بر بوی وصل جانان خون گشت آخرم دل

خود انتظار گویا، نوعی ز انتقام است

خلق ار به چارده شب، مه را تمام بینند

[...]

افسر کرمانی
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۱

 

در کشور ملاحت شاهی تو را تمام است

شمشاد و سرو و طوبی با قامتت غلام است

در هر کجا که بینم اوصاف خلق و خویت

با سومنات و مسجد «ما قال » زین کلام است

چون غنچه لب گشایم وصف تو را نمایم

[...]

طغرل احراری
 
 
sunny dark_mode