گنجور

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۷

 

گر هر حرام بودی چون باده مست کاره

همواره مست بودی شیخ حرامخواره

حاشا که باده نوشان ریزند جرعه بر وی

اندیشه های پنهان گر سازد آشکاره

عارف به کنج خلوت خاموش و سر عرفان

[...]

جامی
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۰

 

قربان آن بناگوش وان برق گوشواره

با هم چه خوش نمایند آن صبح و این ستاره

مائیم و کهنه دلقی دلگیرِ از دو عالم

سر چون جرس کشیده در جَیب پاره‌پاره

چون کار رفت از دست گیرد سپهر دستت

[...]

کلیم
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۶۳۹

 

بی برکت است چیزی، کان در شماره آید

یارب مباد هرگز، بوس ترا شماره!

پاکان این چمن را، پیرایه ساز قسمت

چون سرو داده یک دلق، آن نیز پاره پاره

بهر شکست توبه، صد آیه رهنمون شد

[...]

طغرای مشهدی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۰

 

آهی که رخنه کردم، از وی به سنگ خاره

عاجز شد از دِلِ دوست، یا رب دگر چه چاره؟ 

بیداری‌ام چه دانی؟ ای خفته‌‌ای که شب‌ها

نَنْشَسته‌ای به حسرت، نشمرده‌ای ستاره

جانان اگر نشیند، یک بار در کنارم

[...]

فروغی بسطامی
 
 
sunny dark_mode