ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۱۳ - ماجرای واگون
هوشم ز سر پریده از ماجرای واگون
از دنگدنگ واگون، از هایهای واگون
از جالسان واگون راحتتر است صدبار
آن کس که جان سپارد در زیر پای واگون
زاسرار قبر و محشر، آگه شود به یکبار
[...]
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۱۸ - تشبیب
در باغ تولیت دوش بودم روان به هرسو
آشفته و نظرباز، دیوانه و غزلگو
دیدم به شوخی آنجا افکنده شور و غوغا
عاشقکشانِ زیبا گلچهرگانِ مهرو
قومی به عشوه ماهر جمعی به چهره باهر
[...]
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۳۷ - به یکی از وکلای مجلس
ای سید عراقی شغلی دگر نداری
یا دخلکی تراشی یا پولکی درآری
وآنجا که دخلکی نیست آری خلاف اگرچه
فرمان عفو بخشند بر عیسی و حواری
بیچارهای به هر کار جز کار چاپلوسی
[...]
ملکالشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷
مشتاقی و صبوری با هم قرین نباشد
این باشد آن نباشد آن باشد این نباشد
با انگبین لبت را سنجیدهام مکرر
شهدی که در لب توست در انگبین نباشد
قومی به فکر مشغول قومی به دین گرفتار
[...]
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۵۰ - قطعه
در خوردن بشر خاک از بس که حرص دارد
از سنگ قبر هر روز دندان نوگذارد
سنگ مزار عاشق سرپوش نامرادیست
این سنگ را کس ای کاش از جای برندارد
بهتر بود ز سیصد الحمد قل هو اله
[...]