گنجور

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۲۰۱

 

بس جانگداز باشد فر و شکوه دشمن

سوهان روح کبک است، پهنای سینه باز

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۲۲۸

 

پا بسته جهانی، دلخوش که سالکم من

پایت چو سرو در گل، خرم که من روانم!

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۲۵۴

 

منعم بیا جهان را قسمت کنیم باهم

خرجی زمال از ما، دخلش تمام از تو

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۲۵۸

 

ای از خودی و هستی، بر خویش دل نهاده

وز بیخودی و مستی خود را به باد داده

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۲۵۹

 

ته ته پری رخانند، جا کرده در ته خاک

قد قد سهی قدانند، بر روی هم فتاده

واعظ قزوینی