گنجور

کسایی » دیوان اشعار » طلب ِ جام

 

ای خواجهٔ مبارکِ بر بندگان شفیق

فریاد رس که خون رهی ریخت جاثلیق

یک جام خونِ بچهٔ تاکم فرست از آنک

هم بوی مشک دارد و هم گونهٔ عقیق

تا ما به یاد خواجه دگر بار پر کنیم

[...]

کسایی
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۱۵ - شراب خواهد

 

ای خواجهٔ مبارک بر بندگان شفیق

فریاد رس که خون رهی ریخت جاثلیق

لختی ز خون بچهٔ تاکم فرست از آنک

هم بوی مشک دارد و هم گونهٔ عقیق

تا ما به یاد خواجه دگربار پر کنیم

[...]

انوری
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵٢٨

 

آنرا که بخت یار و سعادت بود رفیق

باشد گشاده سوی مراد دلش طریق

منت خدایرا که مرا کرد کامکار

بر چشمه سار کوثر و برهاند از حریق

ناخوانده همچو روزی نیک اختران رسید

[...]

ابن یمین
 
 
sunny dark_mode