گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۴۶

 

عُشّاق را خُرامِ تو از خویش می‌بِرَد

سیل بهار هرچه کِنَد پیش می‌بِرَد

هرکس که بی‌رفیقِ موافق سفر کُند

با خود هزار قافله تشویش می‌بِرَد

از بوتهٔ گداز زرِ پاک را چه نقص؟

[...]

صائب تبریزی
 

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۰

 

ذکر تو هوش [و] فکر تو از خویش می برد

بار خودی خیال تو از پیش می برد

هر خار، کان کشیده به مژگان ز پای گل

بلبل به یادگار دل ریش می برد

تنها نه فارغ از غم دنیاش می کند

[...]

سعیدا
 
 
sunny dark_mode