گنجور

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۶ - در مدح جلال‌الدین احمد

 

ای ترک می بیار که عیدست و بهمنست

غایب مشو نه نوبت بازی و برزنست

ایام خز و خرگه گرمست و زین سبب

خرگاه آسمان همه در خز ادکنست

خالی مدار خرمن آتش ز دود عود

[...]

انوری
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۶ - در مدح صدر والاقدر

 

صدری که مسند از شرف او مزینست

حری که منبر از سخن او ممکنست

از لفظ عذب او همه آفاق پر درست

وز بوی خلق او همه عالم چو گلشنست

جودش بسایلان بر بارد ز آستین

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۸ - در عزت نفس

 

گویند سعدیا به چه بطال مانده‌ای

سختی مبر که وجه کفافت معینست

این دست سلطنت که تو داری به ملک شعر

پای ریاضتت به چه در قید دامنست؟

یکچند اگر مدیح کنی کامران شوی

[...]

سعدی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » ترکیبات » شمارهٔ ۷ - فی مرثیة ملک الاعظم ناصر الدنیا و الدین محمد بن البرهان

 

رنگ شفق نگر که چو خورشید روشنست

کز خون چشم ما فلک آلوده دامنست

بیژن کجاست ورنه چو نیکو نظر کنی

این خاک توده تیره تر از چاه بیژنست

بهمن پدید نیست وگرنه ز بانگ رعد

[...]

خواجوی کرمانی
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۵

 

آن بلبلم که عقده دل دانه منست

آبی که هست در قفسم آب آهنست

طالع نگر که کشت امیدم ز آب سوخت

در کشوری که برق هوادار خرمنست

او را ز حال دیده حیران چه آگهی

[...]

کلیم
 
 
sunny dark_mode