گنجور

امیر شاهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۲

 

رفتیم، اگر چه دل به غمت دردمند بود

در چین طره تو اسیر کمند بود

بلبل به آه و ناله چمن را وداع کرد

کان بزم را ترانه او ناپسند بود

دشوار مینمود سفر با فراغ بال

[...]

امیر شاهی
 

شاهدی » دیوان فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۶۶

 

با آنکه دل به درد تو بس دردمند بود

جز درد چارۀ دگرش ناپسند بود

گر دست ما ز دامن وصل تو کوته است

اندر هوای قد تو همت بلند بود

پیش قد تو سرو تمایل زیاد کرد

[...]

شاهدی
 

هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۶

 

دودی، که دوش بر سر کویت بلند بود

غافل مشو، که آه من دردمند بود

از ما شمار خیل شهیدان خود مپرس

آن خیل بی شمار که داند که چند بود؟

بستم بطره تو دل و رستم از غمت

[...]

هلالی جغتایی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۸۱

 

آنجاکه عجزممتحن چون و چند بود

چون موی‌، سایه هم ز سر ما بلند بود

حسرت پرست چاشنی آن تبسمیم

بر ما مکرر آنچه نمودند قند بود

سعی غبارصبح هوای چه صید داشت

[...]

بیدل دهلوی
 
 
sunny dark_mode