گنجور

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۴

 

ساقی من از خمار شبانه مشوشم

وقت است اگر به باده باقی کنی خوشم

آن آب هم طویله آتش به من رسان

باشم که یک زمان زنی آبی بر آتشم

الا به دست باده دوشین دواش نیست

[...]

اثیر اخسیکتی
 

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۸

 

من دوستدارِ رویِ خوش و مویِ دلکَشَم

مَدهوشِ چَشمِ مست و مِیِ صافِ بی‌غَشَم

گفتی ز سِرِّ عهدِ ازل یک سخن بگو

آنگَه بگویمت که دو پیمانه دَر کَشَم

من آدمِ بهشتیَم اما در این سفر

[...]

حافظ
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۶۰۱

 

من غایبانه عاشق آن روی مهوشم

بی منت نظر به خیالی ازو خوشم

شد شوق تو فزون به تماشای سرو و گل

بالا گرفت ازین خس و خاشاک آتشم

غش می کنم به یاد لب لعل دلکشت

[...]

جامی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۹ - تتبع خواجه

 

دل سوزد از غم رخ آن شوخ مهوشم

ساقی کجاست باده که بنشاند آتشم؟

دیوانه گر به دیر مغان رو نهم چه عیب

چون من اسیر مغبچگان پریوشم

گر نیست وجه باده‌ام اما پی پسند

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۸ - مخترع

 

در دیر زار مغبچه شوخ مهوشم

کز هجر او چو خال عذارش بر آتشم

شام فراق از طرف کوی او وزید

باد صبا و کرد چو زلفت مشوشم

نقد دلی که بود چو ترکان ظلم خوی

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۰۷

 

با کس سخن مگو که من از غیرت آتشم

آهی مباد کز جگر گرم برکشم

من آن گلم که آتش سوزنده ام تمام

آن به که باد نسازد مشوشم

گر ناله یی کنم نه ز بیدردیم بود

[...]

اهلی شیرازی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۰۵

 

همت بلند نام شد از طبع سرکشم

گوگرد احمر خس و خارست آتشم

با آن که سنگ را به نظر لعل می کنم

از خاک تیره است چو خورشید مفرشم

در قبضه تصرف گردون کج نهاد

[...]

صائب تبریزی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۸۶۴

 

مطرب تو راه میزنی از ساز دلکشم

ساقی صفا دهد زمی صاف بیغشم

تا تن زآب میکده عشق شسته ام

ماهی صفت در آب و سمندر در آتشم

مردم همه زدید پری در جنون و من

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۸ - بهار دارابی

 

خوش بودی آتش غم او گر نمی‌زدی

سیل سرشک هر نفس آبی بر آتشم

دانم که عشق او کشدم این عجب که باز

دل می‌کشد به الفت آن شوخ دلکشم

رضاقلی خان هدایت
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲

 

تسکین خاطر آورد آن روی مهوشم

یاللعجب که جوش برد از دل آتشم

گر ابروی کمان تو سازد هزار صید

گو یدکه کم نگشته خدنگی زترکشم

قدت بناز دل برد و رخ بعشوه جان

[...]

جیحون یزدی
 

غبار همدانی » غزلیات » شمارهٔ ۶۳

 

ساقی بیار باده وزین جنس آتشم

پروانه وش بسوز کزین سوز سرخوشم

مستی دهد به یاد لبت اشک لاله رنگ

چندان که از ایاق تو صهبای بی غشم

از جام دهر جرعۀ مِی کس نمی خورد

[...]

غبار همدانی
 

شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۵۴ - سرخوشم

 

خوش می‌کشد به سوی تو این عشق سرکشم

گر از جفا رقیب نسازد مشوّشم

گه خال دانه می‌کشدم گه کمند زلف

چون صید ناتوان ز جفا در کشاکشم

از آب چشم و آتش دل بی تو هر زمان

[...]

شاطر عباس صبوحی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۷

 

گر صد هزار بار گدازی در آتشم

پاکیزه تر شوم که زر ناب بیغشم

از باده امید تو مخمور و جرعه نوش

وز ساغر نوید تو سرمست و سرخوشم

گلگون ز اشک و زرد ز غم نیلی از فراق

[...]

ادیب الممالک
 

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱۸۱ - لاله

 

وا کرده سینه منت خورشید می کشم

آیا بود که باز بر انگیزد آتشم؟

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱۸۱ - لاله

 

وا کرده سینه منت خورشید می کشم

آیا بود که باز بر انگیزد آتشم؟

اقبال لاهوری
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۵ - چه میکشم

 

در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم

عاشق نمی‌شوی که ببینی چه می‌کشم

با عقل آب عشق به یک جو نمی‌رود

بیچاره من که ساخته از آب و آتشم

دیشب سرم به بالش ناز وصال و باز

[...]

شهریار
 
 
sunny dark_mode