گنجور

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۳۹

 

تا من خیال عارض تو نقش بسته‌ام

نقش هوا ز لوح دل خویش شسته‌ام

جستم ز قید هستی و از ننگ عافیت

وز دام آن سلاسل مشکین نجسته‌ام

چون در کمند عشق تو جانم اسیر شد

[...]

حسین خوارزمی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۹

 

ای نوجوان که دل به کمند تو بسته‌ام

رحمی نما که پیر و ضعیف و شکسته‌ام

چل سال در مجاهده عمرم چو صرف شد

پنداشتم ز مهر بتان بازرسته‌ام

بر باد داده حاصل چل‌ساله این زمان

[...]

جامی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۰۶

 

سنگ جفا بقصد دل زار خسته‌ام

مفکن که من ز طالع خود دلشکسته‌ام

خونابه گر شدست سرشگم عجب مدار

داغ درون خویش بآن آب شسته‌ام

ای مرغ نامه‌بر، ز گزند ایمنی که من

[...]

اهلی شیرازی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۵۸

 

صد شکر کز غم چو تویی زار و خسته ام

از پهلوی رخ تو چو زلفت شکسته ام

بر دیده ام خرام که در رهگذار تو

فرش است شیشه پارهٔ رنگ شکسته ام

چون غنچه های لالهٔ نشکفته در چمن

[...]

جویای تبریزی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۶۱

 

بیدست و پا به خاک ادب نقش بسته‌ام

در سایهٔ تأمل یادش نشسته‌ام

فریاد ما به‌گو ‌ش ترحم شنیدنی است

پربینوا چو نغمهٔ تارگسسته‌ام

ای کاش سعی بیخودیی داد ما دهد

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۶۲

 

نیرنگ جلوه‌ای‌که به دل نقش بسته‌ام

طاووس می‌پرد به هوا رنگ جسته‌ام

با موج‌ گوهرم‌ گرو تاختن بجاست

من هم به سعی آبله دامن شکسته‌ام

افسون الفت دل جمعم مآثر است

[...]

بیدل دهلوی
 

رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۰

 

زان دم که با تو عهد گسل عهد بسته ام

با هر که عهد بسته همان دم شکسته ام

هر جا شنیده ام که تو روزی گذشته ای

هر روز رفته تا به شب آنجا نشسته ام

خو کرده ام به گوشه ی دام تو ورنه من

[...]

رفیق اصفهانی
 
 
sunny dark_mode