گنجور

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۲

 

از پیش دیده رفتی و نقش از نظر نرفت

جان را خیال روی تو از دل به در نرفت

این آتش فراق، که بر می‌رود به سر

از دیگ سینه در عجبم کو به سر نرفت!

آخر که دید روی تو، ای مشتری لقا

[...]

اوحدی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۷

 

سر، در رهش، نهادم و کاری به سر، نرفت

با او به هیچ حیله مرا دست، در نرفت

پایم ز دست رفت و نیامد رهم، به سر

در راه او برفت سرم، پا اگر نرفت

بیچاره را چو در طلبش، پای، سست گشت

[...]

سلمان ساوجی
 

عبید زاکانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴

 

هرگز دلم ز کوی تو جائی دگر نرفت

یکدم خیال روی توام از نظر نرفت

جان رفت و اشتیاق تو از جان بدر نشد

سر رفت و آرزوی تو از سر بدر نرفت

هرکو قتیل عشق نشد چون به خاک رفت

[...]

عبید زاکانی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۴

 

رفتی و نقش روی تو از چشم تر نرفت

خال توام چو مردم چشم از نظر نرفت

خاری که از ره تو بپای دلم خلید

تا سر نزد ز خاک من از دل بدر نرفت

کارم بجان رسید ز زخم زبان خلق

[...]

اهلی شیرازی
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۲

 

آهم ز سرکشی بتلاش اثر نرفت

هر جا ندید روی دل آنجا دگر نرفت

چون یافت اینکه شربتش از خون عاشقست

بیمار چشم تو که طبیبش بسر نرفت

با آنکه در رهت ز دو عالم گذشته ایم

[...]

کلیم
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۹

 

شد عمرها و شورش عشقم ز سر نرفت

بوی گل جنون ز دماغم به در نرفت

هر کس به راه شوق تو چون شعله گرم خاست

همچون شرار، یک دو قدم بیشتر نرفت

گفتم ز ضعف عشق تو دستی به سر زنم

[...]

سلیم تهرانی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۵

 

از ضعف، ناله‌ام به سراغ اثر نرفت

بیمار ماندم و به مسیحا خبر نرفت

اشکم ز باد دستی مژگان به خاک ریخت

کس را چو من ز رشته ستم بر گهر نرفت

داغم ز ناتوانی فریاد خویشتن

[...]

قدسی مشهدی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۵۸

 

آخر سیاهی از سر داغم به‌در نرفت

زین شب چوموی چینی امید سحر نرفت

درهستی وعدم همه جا سعی مطلبی است

از ریشه زیر خاک تلاش ثمر نرفت

نومید اصل رفت جهانی به ذوق فرع

[...]

بیدل دهلوی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل پنجم - قطعه‌ها و تک‌بیتی‌ها » شمارهٔ ۵ - آرزوی وصل

 

راهی ست پر خطر ره عشق تو ای نگار!

کس بی خطر، به منزل از این رهگذر نرفت

در آرزوی وصل تو روزم به شب رسید

عمرم سر آمد و شب هجرت به سر نرفت

رفت آن چه بود در نظرم جلوه گر ولی

[...]

ترکی شیرازی
 
 
sunny dark_mode