گنجور

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲

 

آن رخ نگر کزومه گردون سپر شکست

وان خط نگر که بر ورق عمر در شکست

سوگند خورده بود که عهد تو نشکنم

این بار خود بر غم دلم بیشتر شکست

کارم چو زلف خود همه در یکدگر فکند

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۵

 

رنگ رخت ز تاب تب ای سیمبر شکست

رنگ شکسته ات دل اهل نظر شکست

هنگامه ساخت مه شب از انجم ولی چو دید

هنگام صبح روی تو هنگامه برشکست

بستی به قصد فرقت من بر میان کمر

[...]

جامی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۱۵

 

از لخت دل مرا مژه در چشم تر شکست

چون شاخ نازکی که ز جوش ثمر شکست

چون تیغ آب جوهر من شد زیادتر

چندان که روزگار مرا بیشتر شکست

جای شراب عشق نگیرد شراب عقل

[...]

صائب تبریزی
 
 
sunny dark_mode