جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۷ - در شکایت از روزگار
بفکن مرا ز پای چو تیزست خنجرت
چون دست من رسد بکنم پوست از سرت
خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱
عیسی لبی و مرده دلم در برابرت
چون تخم پیله زنده شوم باز دربرت
چون شمع ریزم از مژه سیلاب آتشین
ز آن لب که آتش است و عسل میدهد برت
گر خود مگس شوم ننشینم بر آن عسل
[...]
مجد همگر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶
تا دورم از جمال و رخ روح پرورت
بیخواب و بیخورم ز غم روی چون خورت
زنهار تا گمان نبری کز تو خالیم
دل نزد تست گرچه به تن دورم از برت
مندیش کز غم تو دل آزار گشته ام
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۷
ای آفتاب تافته از روی انورت
وی کوفته نبات ز لعل چو شکرت
شکل صنوبر قد تو چون پدید شد
بشکفت سرو از قد همچون صنوبرت
خواهد که بوی تو بکشد باد صبح، اگر
[...]
وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » ترکیبات » سوگواری بر مرگ برادر
آه ای فلک ز دست تو و جور اخترت
کردی چو خاک پست مرا، خاک بر سرت
جز عکس مدعا ز تو کس صورتی ندید
تاریک باد آینهٔ مهر انورت
مشمار برق آه جگر سوز من به هیچ
[...]
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۷ - این بقیه ترکیب بند در مرثیه اشجع الشعرا یولقلی بیک واقع است که روز ماتم ولد دلبندم خبر موت او رسید
دیگر کسی نماند «نظیری » برابرت
عکس تو بود مرثیه گو شد ثناگرت
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل دوم - مدیحهسراییها » شمارهٔ ۲۰ - در دریای سرمدی
شاها! تویی که اهل ولایند چاکرت
سایند سروران جهان، جبهه بر درت
گردن کشان، ملازم سلمان و بوذرت
«ترکی» بود یکی ز غلامان قنبرت
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل چهارم - ترکیببندها » شمارهٔ ۳ - هفت بند نینوایی
ای پاره پاره پیکر و نوک نی، سرت!
من گریه بر سر تو کنم یا به پیکرت
خستند کوفیان ز چه جسم تو را به تیغ
با آن که گفت لحمک لحمی پیمبرت
شمر از قفا برید ز خنجر سرت ولی
[...]
صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۲۷ - زبان حال حضرت زینب(ع)
ای بیکفن فدای تو جسم اطهرت
زینب شو فدایی ببریده حنجرت
ای کاش خواهر تو نمیدید اینچنین
بر نوک نی سر تو و صدپاره پیکرت
آوردی ام به کرب و بلا بیکس و غریب
[...]