مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۸۸
هر چند شیر بیشه و خورشیدطلعتی
بر گرد حوض گردی و در حوض درفتی
اسپت بیاورند که چالاک فارسی
شربت بیاورند که مخمور شربتی
بی خواب و بیقراری شبهای تا به روز
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۸۹
رویش ندیده پس مکنیدم ملامتی
نادیده حکم کردن باشد غرامتی
پروانه چون نسوزد چون شمع او بود
چون خم نیاورم ز چنان سروقامتی
آن مه اگر برآید در روز رستخیز
[...]
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵۸
او را که در سماع سخن نیست حالتی
فریاد و رقص او نبود جز ضلالتی
چون ذره آنکه رقص کند در رهش ز عشق
روشن چو آفتاب بیابد ولایتی
هر کس که او نه از سر دردی زند نفس
[...]
کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۳۵
شیرین لبی شکر دهنی سرو قامتی
کونه کنم حدیث بخوبی نباتی
گر من در آب و آتشم از چشم و دل خوشم
کاندر میان هر دو نو باری سلامتی
ای شیخ تا بکوی بتان می کنیم طوف
[...]
شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۱۳۰
منت خدای را که ندارم به هیچ باب
از هیچکس به غیر خدا هیچ منتی
در پای گل نشسته و بر سرو قامتش
دل بسته ایم وه که چه عالیست همتی
بر دوستان مبارک و بر دشمنان چنان
[...]
قصاب کاشانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۲ - جولان حسن
بگشای لب که معدن درّ فصاحتی
بنمای رخ که قبله اهل عبادتی
مرهم گذار روی دل پرجراحتی
از پای تا به سر همه کان ملاحتی
صفی علیشاه » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۳
ای آنکه پردهدار رموز حقیقتی
و اندر درون پرده خود اسرار وحدتی
در سر خود حقیقت اشیاء توئی و پس
غیر از تو کس نداد نشان از حقیقتی
معلول تست هر چه بجز ذات پاک تست
[...]
صفی علیشاه » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۵
بی علتی ز فقر چو دادی تو نعمتی
از ما مگیر داده خود را بعلتی
جزجرم گرچه هیچ نکردیم خدمتی
گر ما مقصریم تو دریای رحمتی
رهی معیری » چند قطعه » قطعهٔ ۱ - نیروی اشک
عزم وداع کرد جوانی به روستای
در تیره شامی از بر خورشید طلعتی
طبع هوا دژم بد و چرخ از فراز ابر
همچون حباب در دل دریای ظلمتی
زن گفت با جوان که از این ابر فتنه زای
[...]