گنجور

فلکی شروانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱

 

جان را هوای روی تو بر جای جان نشست

مهر توام درون دل مهربان نشست

گنج روان توئی و بهر تار موی تو

مار شکنج بر سر گنج روان نشست

هر دل که از کنار تو برخاست یک زمان

[...]

فلکی شروانی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۳۲

 

بلقیس ثانی ای که صد پایه رای تو

بالای دست را بعه آسمان نشست

لطفت به آستین کرم پاک می‌کند

گردی که گرد دامن آخر زمان نشست

خورشید مهر توست که در جان چرخ تافت

[...]

سلمان ساوجی
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱ - این قصیده در تعریف سریر ابوالمنصور نورالدین محمد شاهزاده سلیم گفته شده

 

بر تخت هند والی هندوستان نشست

جان جهان به مردم چشم جهان نشست

اقبال خاندان همایون بلند شد

زین دولتی همای که بر آشیان نشست

تسکین گرفت فتنه و ترتیب یافت ملک

[...]

نظیری نیشابوری
 
 
sunny dark_mode