گنجور

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۹

 

دیگی که پار پختم چون ناتمام بود

باز آمدم که پخته شود هر چه خام بود

امسال نام خویش بشویم به آب می

کان زهدهای پار من از بهر نام بود

بسیار سالهاست که دل راه می‌رود

[...]

اوحدی
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۲

 

مرغ دلم که روشن ازو چشم دام بود

کشتی باین گناه که بیدانه رام بود

دیدم ز بیقراری خود در ره طلب

آسایشی که قافله را از مقام بود

بگذر ز نام و ننگ که رسوائی آورد

[...]

کلیم
 

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۵

 

روزی که مرغ وحشی دل با تو رام بود

نه نامی از قفس نه نشانی ز دام بود

سرکش مشو ز ناز که گلچین روزگار

با گلبن آنچه کرد گل انتقام بود

مردم ز آرزوی وصال تو کین ثمر

[...]

مشتاق اصفهانی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۱

 

یاد آن زمان که بادهٔ عشرت به کام بود

دوری که خوش گذشت به ما، دور جام بود

ساقی ز خود شدیم، شرابی به کار نیست

مستانه جلوه های تو ما را تمام بود

از بس گذشت بی تو به ما تیره، روزگار

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » ترکیب بند در مرثیهٔ حضرت سید الشهدا (ع)

 

شاهی که نور دیدهٔ خیرالانام بود

ماهی که بر سپهر معالی تمام بود

شد روزگار در نظرش تیره از غبار

باد مخالف از همه سو بس که عام بود

آب از حسین بُرّد و خنجر دهد به شمر

[...]

حزین لاهیجی
 

سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۳

 

دانی که از کیم می وصلت به جام بود

زآن پیشتر که از می و معشوق نام بود

آزادیش کجا و رهایی کدام بود

تا بود جای مرغ دلم کنج دام بود

دانم که هوش من یکی از نیکوان ربود

[...]

سحاب اصفهانی
 
 
sunny dark_mode