گنجور

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۴

 

دل ز افتعال اهل زمانه ملا شدم

زایشان به قول و فعل ازیرا جدا شدم

تا همچو زید و عمرو مرا کور بود دل

عیبم نکرد هیچ کسی هر کجا شدم

گاهی ز درد عشق پس خوب چهرگان

[...]

ناصرخسرو
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۱۷

 

با تو چه روز بود که من آشنا شدم؟

کز روزگار صبر و سلامت جدا شدم

هر دم به خون دیده خود غرقه می شوم

من خون گرفته با تو کجا آشنا شدم؟

از من قرار و صبر، ندانم کجا شدند؟

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

خیالی بخارایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۰

 

تا خاک راه همت اهل صفا شدم

در دیده ها عزیزتر از توتیا شدم

من عندلیب گلشن قدسم ولی چه سود

کز زلف تو مقیّد دام بلا شدم

گرچه شدم ز کعبه به بتخانه باک نیست

[...]

خیالی بخارایی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۱۱۴

 

از خاکیان ز صافی طینت جدا شدم

از دست روزگار برون چون دعا شدم

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۹۷

 

از خاکیان ز صافی طینت جدا شدم

از دست روزگار برون چون دعا شدم

آورد روی عشرت روی زمین به من

تا قانع از جهان به مقام رضا شدم

چون آب تیغ بود وفادار، شبنمم

[...]

صائب تبریزی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۸

 

عمری چو جاهلان پی چون و چرا شدم

بستم ز حرف لب، چو به حرف آشنا شدم

پای از گلیم فقر نکردم فزون دراز

با آنکه در دیار سخن، پادشا شدم

زد بر زمین همان نفسش هرچه برگرفت

[...]

قدسی مشهدی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۹۴

 

زبن باغ تا ستمکش نشو و نما شدم

خون‌ گشتم آنقدر که به رنگ آشنا شدم

بوی گلم جنون دو عالم بهار داشت

زبن یک نفس هزار سحر فتنه وا شدم

دل دانه‌ای نبودکه‌گردد به جهد نرم

[...]

بیدل دهلوی
 
 
sunny dark_mode