ای شهریار یار تو بس کردگار تو

اندیشه نیست گر نبود خلق یار تو

تو دستگیر خلقی واو دستگیر تو

تو گوش دار خلقی و او گوش دار تو

ایزد ترا ز خلق جهان اختیار کرد

[...]

ای اختیار عالم در اختیار تو

وی پیشوای ملک و ملک پیشکار تو

بر آسمان دولت قطب کفایتی

بسته مدار مملکت اندر قرار تو

خورشید گشت همت گردون فروز تو

[...]

ای شیر رزم شیر شکاری شکار تو

بادا شکار شیران همواره کار تو

در بیشه نره شیر ژیان را قرار نیست

از ذوالفقار شیر کش بی قرار تو

کردند ذوالفقار تو را بی قرار نام

[...]

ای روزگار ساخته آموزگار تو

روز جهان برآمده در روزگار تو

تو شهریار و خسرو خلق زمانه‌ای

واندر زمانه نیست کسی شهریار تو

کار زمانه ساخته کردی به عدل خویش

[...]

ای آنکه از کمال تو در روزگار تو

همچون بهشت گشته بلاد و دیار تو

انصاف کی بود که کشد جور روزگار

مداح پایگاه تو در روزگار تو ؟

بازی کزو شکار تو مرغی بود حقیر

[...]

ای اختیار دین و سخا اختیار تو

تو افتخار خلق و به خود افتخار تو

حاصل شود مراد دو عالم به یک نظر

آن را که دید طلعت تو روز بار تو

ایزد گواست بر من و بر اعتقاد من

[...]

گر باده می خورم به سر من خمار تو

ور در چمن روم به دلم خارخار تو

خون شد ز نالشم جگر سنگ و همچنان

با سنگ خویشتن دل با استوار تو

از دیدن تو مست و خرابم تمام روز

[...]

ایدل صبور باش بر احداث روزگار

نیکو شود بصبر سرانجام کار تو

با هیچکس ز خلق خدا دشمنی مکن

تا بر مراد دوست بود روزگار تو

با حلم و با تواضع اگر همنشین شوی

[...]

ای همچو آهوان دلم دم شکار تو

جانها فدای آهوی مردم شکار تو

تا آهوان چشم تو رفتند از نظر

چشمم سفید شد به ره انتظار تو

آهوی دشت از تو به کام و من اسیر

[...]

چون کار رفتگان دگر نیست کار تو

محشر شتاب می کند از انتظار تو

رو دیده ام زگرمی بی اختیار تو

تأثیر عشق کرد مرا شرمسار تو

خضرم نوید وعده دیدار می دهد

آب بقاست خاک ره انتظار تو

راهش نظر ز دیده بیداد کرده است

[...]

محمود باد عاقبت روزگار تو

صد چون ایاز و بهتر ازو میگسار تو

روی سپه نگار سمن بو عذار تو

پشت سمند کاخ لئالی نگار تو

کیهان پر از در ازکف گوهر نثار تو

مانا درآستین یمین و یسار تو

ای تشنه لب فدای تو و جسم زار تو

قربان دیدگان ز غم اشکبار تو

بطحا خراب گشت و شد آباد ملک شام

افتاد تا به کوفه ز یثرب گذار تو

لعنت به کوفیان که نکردند بر تو رحم

[...]

خواهر برو برو که خدا باد یار تو

ایزد رسد به درد دل داغدار تو

خواهر برو که درد و غم از کوفه تا به شام

در هر قدم نشسته کشد انتظار تو

خواهر برو که کعب نی و چوب اشقیا

[...]