گنجور

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۶

 

گلبن فراز تخت چمن بر نهاده تاج

بستان به حکم باده ز ملک وجود باج

پیراهن وجود نزاری ز دست شوق

کردم قبا چو غنچه برون آمد ازدواج

طبع از صبا چو مریم دوشیزه حامل است

[...]

حکیم نزاری
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۰

 

ای مرد فقر، هست ترا خرقهٔ تو تاج

سلطان تویی که نیست به سلطانت احتیاج

تو داد بندگی خداوند خود بده

وآنگاه از ملوک جهان می‌ستان خراج

گر طاعتی کنی مکنش فاش نزد خلق

[...]

سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۱

 

چون هرچه غیر اوست بدل ترک آن کنی

بر فرق جهان تو نهد از حب خویش تاج

در نصرت خرد که هوا دشمن ویست

با نفس خود جدل کن وبا طبع خود لجاج

گر در مصاف آن دو مخالف شوی شهید

[...]

سیف فرغانی
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۷۸

 

آن مه که یافت امشب ازو عیش ما رواج

روشن به اوست مجلس ما اطفواالسراج

فرسوده استخوان من از خاک پاش پر

باشد به چشم اهل نظر سرمه دان عاج

روح الله ار طبیب شودجز به وصل یار

[...]

جامی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۷

 

چشم تو را طبیب کجا می کند علاج

این چشم را به دیدن کس نیست احتیاج

تنگ آمدم ز دست دل بی قرار خود

چون غنچه خون خورد پدر از طفل بدمزاج

آزاده از حکومت ایام فارغ است

[...]

سیدای نسفی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۸

 

ای خطّت از قلمرو خوبی ستانده باج

بگرفته نرگست ز غزال ختن خراج

چون نقره‌ای که سکه کند رایجش به دهر

خط داده تازه حسن جمال تو را رواج

زخمی که از نگاه تو آید به جان همان

[...]

قصاب کاشانی
 

سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۰

 

آنرا که درد عشق تو ره یافت در مزاج

مرگ است یا وصال یکی زین دواش علاج

در ملک حسن و ملک ملاحت تو آن شهی

کالحق سزد اگر دهدت شاه مصر باج

ماهی تو وز طره ات اینک برخ کلف

[...]

سحاب اصفهانی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۲ - افسر سلیمان

 

ای مهر رویت از مه گردون گرفته باج

وی مور درگهت ز سلیمان ربوده تاج

زخمی که بر دل آمده از ناوک فراق

نبود به غیر مرهم وصل تواش علاج

چون سجده گاه دل شد محراب ابرویت

[...]

افسر کرمانی
 
 
sunny dark_mode