گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۸۸

 

در جوهر نهفته من سرسری مبین

آیینه ام، به جامه خاکستری مبین

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۵۰۴

 

صد پرده شوخ‌تر بود از چشم خال تو

این نافه پیش پیش دود از غزال تو

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۵۰۶

 

در علم ظاهری چه کنی عمر خود تباه؟

دل را سفید کن، چه ورق می کنی سیاه؟

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۷

 

در خوش قماشی از بر رو دست برده ام

باریک شو مشاهده کن تار و پود را

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۲۲

 

شیرینی نشاط، جهان را گرفته است

صبح از هوای تر شکر آب دیده است

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۲۳

 

عکس رخ تو آینه را چون نگار بست

بر گرد شهر حسن ز آهن حصار بست

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۴۰

 

جمعی که زیر چرخ شبی روز کرده اند

چون شمع، دل خنک به نسیم سحر کنند

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۴۱

 

تا شرم داشت منصب آیینه داریت

گرداندن لباس تو تغییر رنگ بود

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۴۲

 

دلبر چه زود خط به رخ دلستان کشید

خطی چنان لطیف به ماهی توان کشید

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۵۲

 

افتادگی گزین که دهد فیض بیشتر

پهلوی خویش هر که نهد چون سبو به خاک

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۵۸

 

فیضی که گوشه گیر ز عزلت نیافته است

از گوشه های چشم سیاه تو یافتم

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۵۹

 

اینجا به خواب غفلت و آنجا به خواب مرگ

چون مخمل دوخوابه به روی نهالی ام

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۶۰

 

لنگر نکرده ایم چو گوهر درین محیط

از بوستان دهر چو شبنم گذشته ایم

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۶۹

 

افزود شوق بوسه مرا از لبان تو

صفرای من زیاده شد از ناردان تو

صائب تبریزی
 
 
۱
۷۹
۸۰
۸۱
sunny dark_mode