گنجور

امیر معزی » غزلیات » شمارهٔ ۴۵

 

عمری گذاشتم صنما در وفای تو

وز صد هزارگونه‌ کشیدم جفای تو

آن چیست از جفا که نکردی به جای من

وان چیست از وفا که نکردم به جای تو

مسکین دلم‌گر از تو کشیدست صد جفا

[...]

امیر معزی
 

امیر معزی » غزلیات » شمارهٔ ۴۶

 

ای خوبتر ز یوسف ز این خوبتر مشو

از چشم بد بترس و زخانه به در مشو

یارت منم ز عالم و جایت دل من است

یار دگر مگیر وبه جای دگر مشو

گر خواستی ز حسن همی پایهٔ بلند

[...]

امیر معزی
 

امیر معزی » قطعات » شمارهٔ ۷

 

نه بس بود که در غزل یار و در مدیح

طبعی بود لطیف و زبانی بود فصیح

معشوق سازگار بباید گه غزل

ممدوح مال بخش بباید گه مدیح

امیر معزی
 

امیر معزی » قطعات » شمارهٔ ۱۲

 

دریاست خاطر من و گوهر در او سخن

در مجلس شریف تو گوهر کنم نثار

شعری که خاطرم به معانی بپرورد

باشد یکی طویله پر از در شاهوار

در نقد و در شناختن شعرهای خویش

[...]

امیر معزی
 

امیر معزی » قطعات » شمارهٔ ۱۴

 

شاها قیاس بخت خود از آفتاب گیر

عالم به تیغ دولت و رای صواب‌گیر

کاوس وار تاختنی کن سوی ختن

صد گنج چون خزانهٔ افراسیاب گیر

آباد کرده‌ای همه عالم به عدل خویش

[...]

امیر معزی
 

امیر معزی » قطعات » شمارهٔ ۱۵

 

ای روزگار خورده کم روزگار گیر

بیغوله را ز تیر حوادث حصار گیر

یک‌ره که در سرای سپنجی نشسته‌ای

اندیشه کن ز راه و شدن را شمار گیر

اکنون که کارهای جهان با خصومت است

[...]

امیر معزی
 

امیر معزی » قطعات » شمارهٔ ۲۱

 

موی سیاه من به جوانی چو مشک بود

کافور شد به پیری مشک سیاه من

آورد روزگار ز پیری اثر پدید

بر روی پژمریده و پشت دوتاه من

هرگه ‌که من به سجده نهم روی بر زمین

[...]

امیر معزی
 

امیر معزی » قطعات » شمارهٔ ۲۵

 

ای شاه اگر سکندر دیدی حُسام تو

از سنگ و روی و آهن سدی نساختی

پیش تو پشت مَعْن‌ چو چوگان شدی ز شرم

گر با تو در سخا و کرم‌ گوی باختی

ور دست تو بدیدی محمود زابلی

[...]

امیر معزی
 
 
۱
۳
۴
۵
sunny dark_mode