گنجور

 
۱
۲
۳
۴
۵
۷
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۰

 

شیرینی لب تو به شکر نداده اند

این چاشنی به چشمه کوثر نداده اند

دارند بر خرام قدت چشم قمریان

این جلوه را به سرو و صنوبر نداده اند

بر وعده وصال خود ای گل وفا نمای

[...]

۱۵ بیت
سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۲

 

تسخیر عکس روی تو دل چون هوس کند

عریان شود چو آئینه حفظ نفس کند

از خود برون برآی و بکن پهن دام رزق

در خانه عنکبوت شکار مگس کند

از ظالمان مجوی ز بی قوتی مدد

[...]

۶ بیت
سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۸

 

پیغام چشم من به عزیزان که می برد

این نامه را به مصر ز کنعان که می برد

بی بال و پر به کنج قفس اوفتاده ام

این عندلیب را به گلستان که می برد

دارالشفاست صحبت یاران هوشمند

[...]

۱۴ بیت
سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۱

 

هر کس که زین محیط دم آب می خورد

تا هست پیچ و تاب چو گرداب می خورد

شب زنده دار منت ساقی نمی کشد

تا صبح می ز ساغر مهتاب می خورد

مستی که ز احتساب نیاید به خویشتن

[...]

۷ بیت
سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۴

 

دل چون مطیع گشت چراغ نظر شود

فرزند نیک جای نشین پدر شود

تحلی که برنداد شود باغبان کباب

خون می خورد پدر چو پسر بی هنر شود

سازد دعای موی سفیدان خدا قبول

[...]

۱۰ بیت
سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۶

 

آنها که تکیه بر کرم کبریا کنند

سر در قبا کشند و به محراب جا کنند

آنها که قانع اند به یک قطره چون صدف

گوهر اگر دهند هماندم عطا کنند

آنها که بر کلاه نمد خوی کرده اند

[...]

۷ بیت
سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۸

 

در خانه یی که وصف رخ یار بگذرد

خورشید خم خم از پس دیوار بگذرد

بیچاره گلفروش در ایام حسن او

صد ره ز پیش چشم خریدار بگذرد

در راه عشق سبزه کند کار نیشتر

[...]

۱۲ بیت
سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۵

 

آئینه را جمال تو صاحب نظر کند

عکس رخ تو بی خبران را خبر کند

کوتاه کن حدیث پریشانی مرا

کلکم مباد شکوه ز لطف تو سر کند

خون می خورد ز تربیت غنچه باغبان

[...]

۸ بیت
سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۶

 

فصل خزان رسید ز گلها اثر نماند

از بلبلان به باغ به جز بال و پر نماند

کردیم عمر خویش چو گل صرف رنگ و بوی

زاد رهی که بود برای سفر نماند

فانوس کرده در ته دامن چراغ را

[...]

۹ بیت
سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۷

 

دوران تمام گشت اثر بر فلک نماند

شد داغ کهنه و به نمکدان نمک نماند

از چشم زرشناس بصارت وداع کرد

امروز امتیاز به سنگ محک نماند

برکنده ام ز پست و بلند جهان امید

[...]

۸ بیت
سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۸

 

مرغ دلم چو ناله کشیدن هوس کند

چون غنچه عندلیب نفس در قفس کند

ظالم به جستجوی ضعیفان بود مدام

آتش همیشه آرزوی خار و خس کند

چون گردباد هستی خود را دهد به باد

[...]

۱۱ بیت
سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۴

 

بی گفتگوی رزق مهیا نمی شود

این قفل بی زبان طلب وا نمی شود

کی می رود ز پهلوی منعم گرسنه چشم

گرداب دور از لب دریا نمی شود

رنگینی قبا نکند پیر را جوان

[...]

۱۶ بیت
سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۹

 

با من ز عرضحال زبان در دهان نماند

اکنون ز حال خویش چگویم سخن نماند

گوهر ز بحر و لعل ز کان شکوه می کنند

آسوده خاطری به کسی در وطن نماند

با کهربا رجوع کنند اهل روزگار

[...]

۹ بیت
سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۰

 

در روزگار ما اثری از سخا نماند

بویی به دهر از چمن دلگشا نماند

از روی لاله زار طراوت پرید و رفت

امروز آب و رنگ به رنگ حنا نماند

گلها چو غنچه سر به گریبان کشیده اند

[...]

۹ بیت
سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۲

 

نام و نشان به دهر ز اهل کرم نماند

رقت از محیط گوهر و در ابر نم نماند

از مردم زمانه مروت وداع کرد

با اهل روزگار به غیر از ستم نماند

از باد صبح غنچه دل وا نمی شود

[...]

۱۰ بیت
سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۳

 

در عهد ما رواج به اهل هنر نماند

امروز آبروی به لعل و گهر نماند

پروانه رفت نشاء پرید و قدح شکست

از شمع یادگار به جز چشم تر نماند

از هیچ خانه یی نبرآمد صدای جود

[...]

۷ بیت
سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۴

 

با یار و دوست شیوه عهد و وفا نماند

بر برگ کاه رابطه کهربا نماند

مردم به هم کنند چو بیگانگان سلوک

در چشم هیچ کس نگه آشنا نماند

مرغان در آشیانه خورند استخوان خویش

[...]

۱۲ بیت
سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۹

 

آمد بهار و رفتن خود را خبر نداد

با ساکنان باغ ندای سفر نداد

هر نخل آرزو که نشاندیم بر زمین

دادیم آب سبز نگشت و ثمر نداد

شبنم وداع کرد و به ما چشم تر گذاشت

[...]

۹ بیت
سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۰

 

فصل خزان رسید و نشاط و طرب نماند

کاری مرا به مشغله روز و شب نماند

باد خزان ربود حرارت ز آفتاب

در شمع بزم اهل جهان تاب و تب نماند

تمکین ز شیخ شد ز مریدان سکوت رفت

[...]

۷ بیت
سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۱

 

آمد خزان نسیم گل و یاسمن نماند

باد بهار رفت و هوای چمن نماند

تاراج کرد باد خزان اهل باغ را

در غنچه رنگ و در بر گل پیرهن نماند

بیرون شدم ز بیضه و گشتم اسیر غم

[...]

۷ بیت
سیدای نسفی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۷
 
تعداد کل نتایج: ۱۲۶