گنجور

 
۱
۲
۳
۴
۵
۹
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۹

 

وه این میان یار چه باریک و لاغری

کز لاغری به یک موی باریک هم بری

آن نیست را که خالق هست آفرید و نیست

چون بنگرم به چشم دقایق تو مظهری

این حیرتم که هیچ نه ای در میان و باز

[...]

۱۵ بیت
صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۰

 

ای چهر یار وه که چه پاکیزه منظری

کز هر نظاره در نظرم دل رباتری

شکلی ز بس بدیع و جمالی ز بس جمیل

در فر و تاب خجلت خورشید و اختری

حور و پری ز شرم تو پوشد به پرده روی

[...]

۱۵ بیت
صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۲

 

راه دیار یا مرا ای صبا بپوی

از تاب هجر و حسرت وصل منش بگوی

کای سست عهد ماه ستمکار کند مهر

وی سخت خشم یار دلازار تند خوی

ای شاه زود رنج من ای یار دیر صلح

[...]

۱۰ بیت
صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۱

 

ای از ازل به ماتم تو در بسیط خاک

گیسوی شام باز و گریبان صبح چاک

ذات قدیم بهر عزاداری تو بس

هستی پس از حیات تو یکسر سزد هلاک

خود نام آسمان و زمین آنچه اندر او

[...]

۱۵ بیت
صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۲

 

باز از افق هلال محرم شد آشکار

برچهر چرخ ناخن ماتم شد آشکار

نی نی به قتل تشنه لبان ار نیام چرخ

خون ریز خنجری است که کم کم شد آشکار

یا بر افراشت رایت ماتم دگر سپهر

[...]

۱۵ بیت
صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۳

 

پرورده ی معاویه تخم زنا یزید

در عهد باطل امر خلافت بدو رسید

تا حکمران کشور کفران و شرک شد

لشکر ز کین برابر سلطان دین کشید

بستند راه چاره ز هر در برآنکه بود

[...]

۱۵ بیت
صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۴

 

بست آشمان کمر چو به آزار اهل بیت

بگشود در زمین بلا بار اهل بیت

بر یثرب و حرم دو جهان سوخت تافتاد

با کربلا و کوفه سر و کار اهل بیت

روزی لوای آل علی شد نگون که زد

[...]

۱۵ بیت
صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۵

 

تنها نه خاکیان به تو جیحون گریستند

در ماتم تو جن و ملک خون گریستند

خاکم به سر، برآر سر از خاک و درنگر

تا بر تو آسمان و زمین چون گریستند

چون سیل خون نشست زمین را که عرش و فرش

[...]

۱۵ بیت
صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۶

 

برعون باطل آه که ابنای روزگار

در نفی و سلب حق همه جویند اعتبار

تا کربلا ز کوفه به خونریز یک بدن

پر تا به پر پیاده و سر تا به سر سوار

با دعوی خدای پرستی خدای سوز

[...]

۱۵ بیت
صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۷

 

آن راد سر به نوک سنان بر سزا نبود

و آن پاک تن به لجه ی خون در سزا نبود

آن جسم تابناک و سر پاک را مگر

جز خون و خاک بالش و بستر سزا نبود

آن تن که خلعت آمدش از حله های خلد

[...]

۱۵ بیت
صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۸

 

در کامش ای فلک زدی آتش به جای آب

خاکت به حلق باد بدین گونه احتساب

با این ستم هنوز ترا چشم آفرین

با این گنه هنوز ترا بویه ی ثواب

آبی به حلق سوخته ی او نریختند

[...]

۱۵ بیت
صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۹

 

شه زاده آن زمان که چو خورشید شد سوار

پیرامنش نوازن زن و فرزند ره سپار

آسیمه سر به دامنش آویخت پور و دخت

او بدر و اهل بیت بر اطراف هاله وار

او غرق اشک جاریه چون قطب و اهل بیت

[...]

۱۵ بیت
صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۱۰

 

آن نعش نازنین تو بی سر کجا رواست

و آن سر جدا فتاده ز پیکر کجا رواست

یک قلب و تیغ ها همه تا قبضه ای دریغ

یک جسم و تیرها همه تا پر کجا رواست

آن حنجری که بوسه گه خاتم رسل

[...]

۱۵ بیت
صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۱۱

 

شط فرات از آتش حسرت کباب شد

وز تشنگیش از عرق خجلت آب شد

در حلق ساکنان بهشت آب سلسبیل

بر یاد تشنه کامی او خون ناب شد

جبریل دست برسر و سر برد زیر بال

[...]

۱۵ بیت
صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۱۲

 

قاتل به قصد قربت اگر تیغ کین کشید

خاکش به دیده تیغ چرا بی گنه برید

قتل تو ماتمی است جهان را که جاودان

با وی برابری نکند صد هزار عید

پی چون نشد ستور که دشمن برآن سوار

[...]

۱۵ بیت
صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۱۳

 

برحالت غریبی او آسمان گریست

تنها نه آسمان همه کون و مکان گریست

چون سوی مقتل آمد و برکشتگان گذشت

بر هر جوان و پیر خروشان چنان گریست

کزتاب شرم در رخ او ماسوا گداخت

[...]

۱۵ بیت
صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۱۴

 

تخم جفا به خاک شقا ریخت تا یزید

کس حاصلی به جز غم از آن زرع ندروید

منت خدای را که خود از ریشه ای که کاشت

جز بار لعن و خار ملامت گلی نچید

تا رفته وصف ظلمت و نور این جفا نرفت

[...]

۱۵ بیت
صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۱۵

 

یک تیر از کمان حوادث برون نشد

کآنرا قدر به سینه ی او رهنمون نشد

در حیرتم که با همه سنگین دلی سپهر

از تاب آتش جگرش آب چون نشد

آبی که بسته ماند براسباط مصطفی

[...]

۱۵ بیت
صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۱۶

 

امروز روز قتل شهیدان کربلاست

صحرای حشر عرصه ی میدان نینواست

مال حلال و خون حرام مجاهدین

بی جرم این هدر همه وآن بی گنه هباست

پشت حسینیان حجاز از ملال خم

[...]

۱۵ بیت
صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۱۷

 

نگذاشت ظلم اهل زنا در جهان دریغ

جز یک مریض ز آل پیمبر نشان دریغ

میر قضا به مجلس غم خاک شین فسوس

دیو دغا به مسند جم حکمران دریغ

عیسی صلیب پنجه جوقی جهود وای

[...]

۱۵ بیت
صفایی جندقی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۹
 
تعداد کل نتایج: ۱۶۲