گنجور

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۹۷

 

دوش از جمال دوست شبم روز گشته بود

کان آفتاب شمع شب افروز گشته بود

اقبال بود همنفس و بخت گشته یار

یاری دهنده طالع فیروز گشته بود

در هر طرف شکفته گلی سرو قامتی

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۲۹

 

عید است و موسم گل و هنگام طرف باغ

لیکن مراست در دل غمگین چو لاله داغ

ساقی اهل عشق فروغی ز باده کو

تا لحظه ای ز هستی خویشم دهد فراغ

با عقل سوی دوست کسی ره نمیبرد

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۳۰

 

ای ناوک بلای ترا سینه ها هدف

در یتیم عشق ترا جان ما صدف

در راه اشتیاق تو ای کعبه مراد

هر دم هزار قافله دل شده تلف

عالم پر از تجلی حسن و تو وانگهی

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۳۴

 

ای غمزه ات کشیده خدنگی بکین دل

ترک کمانکش تو گرفته کمین دل

ز کشت عمر خویش ندانم چه بر خورد

آنکو نکاشت تخم غمت در زمین دل

مقبول حضرتست چنان مقبلی که او

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۳۸

 

گر من سر از نشیمن دنیا برآورم

گرد از قمار طارم اعلی برآورم

آتش زنم بخرمن ماه چهارده

گر یکنفس ز سوز سویدا برآورم

در آب چشم خود چو شوم غرقه فنا

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۳۹

 

تا من خیال عارض تو نقش بسته‌ام

نقش هوا ز لوح دل خویش شسته‌ام

جستم ز قید هستی و از ننگ عافیت

وز دام آن سلاسل مشکین نجسته‌ام

چون در کمند عشق تو جانم اسیر شد

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۵۲

 

من کیستم که طالب دیدار او شوم

یا چیست نقد من که خریدار او شوم

او یوسف عزیز و مرا دست بس تهی

شرم آیدم که بر سر بازار او شوم

در مصر عشق طوطی شیرین سخن منم

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۵۳

 

روزی که من بداغ غمت از جهان روم

بد مهرم ار ز کوی تو سوی جنان روم

در چشم من چو خار نماید گل چمن

بی تو ز بوستان بسوی دوستان روم

در هر طرف گلی است هوا جوی بلبلی

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۵۴

 

ای شهریار حسن ترا تا شناختیم

اعلام عشق بر سر عالم فراختیم

یکدل شدیم و یک صفت و یک روش کنون

باز آمدیم از همه و با تو ساختیم

تا بر محک عشق نمائیم کم عیار

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۶۰

 

ما سر بر آستان در یار می‌نهیم

پا در حریم کعبه احرار می‌نهیم

هر لحظه صد گناه و خطا می‌کنیم باز

چشم امید بر کرم یار می‌نهیم

چون کاف کوه قاف شکافد اگر نهند

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۶۱

 

ای از فروغ روی تو روشن سرای چشم

وی خاک آستان درت توتیای چشم

بیگانه ز آشنایم و از خویش بیخبر

تا شد خیال روی توام آشنای چشم

رفتی ز پیش چشم و نشستی درون دل

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۶۲

 

وقتی نظر بطلعت منظور داشتم

با آن پری فراغتی از حور داشتم

شبها ز عکس چهره چون آفتاب او

مانند ماه مشعله نور داشتم

او شاه ملک حسن و من از مهر روی او

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۶۷

 

ما ای صنم هوای تو از سر گرفته‌ایم

چون شمع ز آتش دل خود درگرفته‌ایم

دل برگرفته‌ایم ز هستی خویشتن

زان پس هوای همچو تو دلبر گرفته‌ایم

بهر غذای طوطی طبع سخن گذار

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۷۰

 

ما بار تن ز کوی وصال تو می بریم

وز بهر توشه عشق جمال تو میبریم

تا دوست را ز دوست بود یادگارئی

دل با تو میدهیم و خیال تو میبریم

دلهای ما بدام بلا میشود اسیر

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۹۰

 

با کس حدیث عشق تو گفتن نمی توان

دریست در عشق که سفتن نمی توان

لب بسته همچو غنچه و دلخون چو لاله ام

بی باد رحمت تو شکفتن نمی توان

در دل هوای یار نیارم نگاهداشت

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۹۴

 

دور از رخ تو زیستن ای جان نمیتوان

از جان توان گذشت وز جانان نمیتوان

بار جفا و جور توانم کشید لیک

بار فراق و محنت هجران نمیتوان

دشوار دامن تو بدست من اوفتاد

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۹۶

 

ای فاش کرده عشق تو راز نهان من

بالای تو بلای دل ناتوان من

لعل حیات بخش تو آب حیات دل

یاقوت آبدار تو قوت روان من

ماه ملک صفاتی و حور فرشته خوی

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۰۱

 

روزی اگر گذار تو افتد بخاک من

فریاد بشنوی ز دل دردناک من

لعلت حیات میدهد ای دوست باک نیست

گر غمزه تو سعی کند در هلاک من

در عشق تست جامه جانم هزار چاک

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۱۴

 

دیده متاع قلب مرا صد هزار عیب

وانگه ز روی لطف خریدار آمده

خلقی میان صومعه از انتظار سوخت

تو روی در کشیده ببازار آمده

تو گنج بیکرانی و عالم طلسم تست

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۱۸

 

ای آنکه در دیار دلم خانه کرده ای

گنجی از آنمقام بویرانه کرده ای

گه عقلها بنرگس مخمور برده

گه فتنه ها بغمزه مستانه کرده ای

عالم پر از روایح و مشک و عبیر شد

[...]

حسین خوارزمی
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode