گنجور

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۶

 

معشوق دل ببرد و همی قصد دین کند

با آشنا و دوست کسی این‌چنین کند

چون در رکاب عهد و وفا می‌رود دلم

بیهوده است جور و جفا چند زین کند

دل پوستین به گازر غم داد و طرفه آنک

[...]

انوری
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۰

 

چون قهرمان عشق تو با هر که کین کند

گر آسمان بود بدو روزش زمین کند

عشقت که کفر پیش وی ایمان کند درست

از حسن لشکر آرد وتاراج دین کند

خورشید روی تو که جهان چون بهشت ازوست

[...]

سیف فرغانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۳۲۰

 

اشکم همیشه خون به دل آستین کند

هر طفل را که روی دهی این چنین کند

صائب تبریزی
 
 
sunny dark_mode