گنجور

مولانا » فیه ما فیه » فصل شانزدهم - نایب گفت که پیش از این کافران بت را می‌پرستیدند

 

مه نور می‌فشاند و سگ بانگ می‌کند

مه را چه جرم؟ خاصیت سگ چنین بوَد

از ماه نور گیرد ارکان آسمان

خود کیست آن سگی که به خار زمین بوَد؟

مولانا
 

مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۴

 

شاها همای فتح و ظفر روز معرکه

با شاهباز رایت تو همنشین بود

هر جا که مرکب تو رود ابر کردگار

چون سایه با رکاب و عنانت قرین بود

بر هر زمین که نعل سمندت گذار کرد

[...]

مجد همگر
 

همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۸۴

 

آن را که حسن و شکل و شمایل چنین بود

چندان که ناز بیش کند نازنین بود

وقتی در آب و آینه می‌بین جمال خویش

کز روزگار حاصل عمرت همین بود

با خود نشین و همدم و هم‌راز خویش باش

[...]

همام تبریزی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۷۹

 

ترکی و خوبروی، کسی کاینچنین بود

نبود عجب گر دل او آهنین بود

ماییم و خوابهای پریشان تمام شب

خوش وقت آنکه با چو تویی همنشین بود

تیغم نه بر قفا، به گلو زن که گاه مرگ

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۵

 

هرچند لطف عادت آن نازنین بود

با جمله مهر ورزد وبا ما بکین بود

رویش درآب آینه بیند نظیر خویش

حد جمال وغایت خوبی همین بود

مانند رنگ داده صباغ صنع نیست

[...]

سیف فرغانی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۳

 

حق است دین سید و دین من این بود

برهان واضح است و دلیل مبین بود

گفتم که من همینم و معشوق من همان

دیدم که اوست آنکه همان و همین بود

آن نور آسمان و زمین است و نزد ما

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۷۹

 

روی نیاز ما همه دم بر زمین بود

هر کو نیازمند بتان شد چنین بود

در خاک کشتگان غم از داغ حسرتت

صد دوزخ نهفته بزیر زمین بود

ای بحر نسبت تو کجا اشک ما کجا

[...]

اهلی شیرازی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۳۹

 

آن را که در جگر نفس آتشین بود

خورشید آسمان وچراغ زمین بود

چون ماه حسن ساخته بیش ازدوهفته نیست

مارا نظر به حسن خدا آفرین بود

معلوم شد زخواب گران گذشتگان

[...]

صائب تبریزی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۵

 

رندی که او بکوی مغان ره نشین بود

شاید که بحر و کانش در آستین بود

سر نایدش فرود بتاج قباد و کی

آنرا که داغ بندگیت بر جبین بود

با اینکه رام کس نشود توسن سپهر

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » چند مرثیهٔ دیگر » بند نهم

 

پس شد یقین که فاطمه را نور عین بود

دیگر ترا بس است «وفایی» حسین بود

وفایی شوشتری
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۳۲ - واقعهٔ کربلا

 

یاران مگر حسین ولی خدا نبود؟

یا یادگار فاطمه و مرتضی نبود؟

تا روزگار چید به گیتی اساس ظلم

ظلمی چو ظلم واقعهٔ کربلا نبود

از بی کسی نهاد سر خود به روی خاک

[...]

ترکی شیرازی
 
 
sunny dark_mode