×
کسایی » دیوان اشعار » طلب ِ جام
ای خواجهٔ مبارکِ بر بندگان شفیق
فریاد رس که خون رهی ریخت جاثلیق
یک جام خونِ بچهٔ تاکم فرست از آنک
هم بوی مشک دارد و هم گونهٔ عقیق
تا ما به یاد خواجه دگر بار پر کنیم
[...]
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۱۵ - شراب خواهد
ای خواجهٔ مبارک بر بندگان شفیق
فریاد رس که خون رهی ریخت جاثلیق
لختی ز خون بچهٔ تاکم فرست از آنک
هم بوی مشک دارد و هم گونهٔ عقیق
تا ما به یاد خواجه دگربار پر کنیم
[...]
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵٢٨
آنرا که بخت یار و سعادت بود رفیق
باشد گشاده سوی مراد دلش طریق
منت خدایرا که مرا کرد کامکار
بر چشمه سار کوثر و برهاند از حریق
ناخوانده همچو روزی نیک اختران رسید
[...]