گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۴۱

 

ترکی که جست و جوی دل من جز او نبود

او را دلی نبود که در جست و جو نبود

دامن کشید از من خاکی بسان گل

گویی کش از بهار وفا هیچ بو نبود

شمشیر مهر زد به من بی دل و برید

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۲

 

دل کز تو شد بریده کم از سنگ و رو نبود

پیوند روح بود به تو انس و خو نبود

مهر تو ناگهان به سر آمد سبب نداشت

هجر تو اتفاق فتاد آرزو نبود

ناسازی نزاکت طالع سبو شکست

[...]

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۳

 

ساقی قدح نداد و سفال سبو نبود

چندان که جرعه ای به چشم آب رو نبود

می خواست بوسه رخت اقامت بگسترد

از فرش جبهه راه بر آن خاک کو نبود

دندان زد هزار نگاه گرسنه بود

[...]

نظیری نیشابوری
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۷۱

 

ای خضر هر که مست شراب جنون بود

حاشا که در متابعت رهنمون بود

دور از تو ذره ذرهٔ من دشمن همند

سوهان استخوان تنم موج خون بود

جام فلک تهی است مدام از می مراد

[...]

جویای تبریزی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۴

 

دوشم، به اهل بزم سر گفتگو نبود

من در خمار بودم و، می در سبو نبود

پرسید: در دل تو ندانم چه آرزوست؟!

غافل که در دلم بجز این آرزو نبود!

جرم سگ تو نیست، گرت شب نبرد خواب

[...]

آذر بیگدلی
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲ - او بود و او نبود

 

اشکش چکید و دیگرش آن آبرو نبود

از آب رفته هیچ نشانی به جو نبود

مژگان کشید رشته به سوزن ولی چه سود

دیگر به چاک سینه مجال رفو نبود

دیگر شکسته بود دل و در میان ما

[...]

شهریار
 
 
sunny dark_mode