گنجور

بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۷

 

بس بینوا ز ساقی خود دور مانده ام

از سر شراب رفته و مخمور مانده ام

هم آب رفته از دل و هم تاب از نظر

دور از چراغ میکده بی نور مانده ام

نخل مسیح و باغ خلیل و زلال خضر

[...]

بابافغانی
 
 
sunny dark_mode