حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۴۶
هرگز مه آزمای دگر آزموده را
زیرا محل بوده نباشد نبوده را
گر جاهلی ستایش جاهل کند ولی
نتوان ستود پیش خرد ناستوده را
بر هر کس اعتماد مکن زان که هرزه گوی
[...]
امیر شاهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱
تلخ است بیتو صبر، دل غم فزوده را
نتوان چشید داروی ناآزموده را
ای ناله همدمی کن و از آب چشم من
بیدار ساز دیده بختِ غُنوده را
دل شد رمیده سر زلف تو، وز کمند
[...]
شاهدی » دیوان فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۵
جز ناله نیست مونس جان دل ربوده را
شادی بود محال دل غم فزوده را
زاری چه سود شب همه شب بر در حبیب
از گریه نیست فایده بخت غنوده را
از ما صلاح و زهد چه جویی تو ای فقیه
[...]
میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵
سازد خموش تا من حسرت فزوده را
گوید شنیده ام سخن ناشنوده را
رنجیده بی گنه ز من آن تند خو و من
دارم صد انفعال، گناه نبوده را
دل جمع کرده از گله ام، بس که پیش او
[...]
میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸
عشق تو برد هوش من غم فزوده را
نتوان چشید داروی ناآزموده را
صد حرف گفته ای به من از خویش زان دهان
باور نمی کنم سخنان شنوده را
در خاک هم ز حیرت رویت، شهید عشق
[...]
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵
از کف نمی دهد دل آسان ربوده را
دیدیم زور بازوی ناآزموده را
من در پی رهایی و او هر دم از فریب
بر سر گره زند گره ناگشوده را
دل در امید مرهم و این آهوان مست
[...]