گنجور

خیالی بخارایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷

 

از زروه‌های باغِ خطش یاسمن یکی‌ست

وز پرده‌های سبز قدش ناروَن یکی‌ست

یوسف‌رخان اگرچه هزارند هر طرف

در ملک حسن یوسف گل پیرهن یکی‌ست

ای دل مرو ز عشوهٔ شیرین‌لبان ز راه

[...]

خیالی بخارایی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۲

 

خوبان هزار و از همه مقصود من یکی ست

صد پاره گر کنند به تیغم سخن یکی ست

خوش مجمعی ست انجمن نیکوان ولی

ماهی کز اوست رونق آن انجمن یکی ست

خواهیم بهر هر قدمش تحفه دگر

[...]

جامی
 

هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۷۳

 

من با تو یکدلم، سخن و قول من یکیست

اینست قول من که شنیدی، سخن یکیست

بگداختم، چنانکه اگر سر برم بجیب

کس پی نمی برد که: درین پیرهن یکیست

خواهم بصد هزار زبان وصف او کنم

[...]

هلالی جغتایی
 
 
sunny dark_mode