گنجور

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۶۳

 

گفتم بنالم از تو به یاران و دوستان

باشد که دست ظلم بداری ز بی‌گناه

بازم حفاظ دامن همت گرفت و گفت

زنهار تا از او به جزا و ناوری پناه

سنایی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۱۰۸ - خون جای اشک

 

یارب! به سوز قلب اسیران بی پناه

یارب! به آه و نالهٔ طفلان بی گناه

ترکی شیرازی
 
 
sunny dark_mode