سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۴
از غم دلی که آب نشد سد آهن است
چشمی که خون نریخت سزاوار بستن است
بیهوده ما چو لاله گریبان دریده ایم
در گلشنی که خنده گل چاک دامن است
دور از قدح تو میکده دشتی است پر ز خون
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۹
آنرا که دوست هست چه پروای دشمن است
با شب گر آفتاب بود روز روشن است
سبحه نهم زپنجه و زنار بگسلم
تا رشته دو زلف توام طوق گردن است
چشم تو ترک جادو و مژگان سپاه تو
[...]
نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۹
امروز خرمن گل و نسرین و سوسن است
وین مو نه باز غالیه و مشک و لادن است
ای کز سرم میگذری باش یک زمان
کافشانمت به پای روانی که در تن است
زد آتشی به پردهٔ ناموس سوز عشق
[...]
نیر تبریزی » لآلی منظومه » بخش ۲ - در مراثی مولی الکونین حضرت ابی عبدالله الحسین علیه السلام فرماید
مقتول عشق فارغ از این تیره گلخن است
کانشاهباز را بدل شه نشیمن است
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۵ - مخمس در مدح خواجه قنبر کننده در خیبر علی علیهالسلام
امشب به هر کجا گذری وادایمن است
روشن جهان ز پرتو انوار ذوالمن است
عالم منور آمده گیتی مزین است
امشب براستی شب ما روز روشن است
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۴۰ - مادر دوراندیش
با مرغکان خویش، چنین گفت ماکیان
کای کودکان خرد، گه کارکردن است
روزی طلب کنید، که هر مرغ خرد را
اول وظیفه، رسم و ره دانه چیدن است
بی رنج نوک و پا، نتوان چینه جست و خورد
[...]