×
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۳
ای برده عارضت بلطافت ز مه سبق
دل غرق خون دیده ز مهر رخت شفق
خورشید بر زمین زده پیش رخت کلاه
ریحان در آب شسته ز شرم خطت ورق
دینار جسته از زر رخسار من طلا
[...]
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » سایر اشعار » شمارهٔ ۲ - فی نعت النبی علیه الصلوة و السلام
ای برده ز آفتاب به وجه حسن سبق
قرص قمر به معجز حسن تو گشته شق
تابی ز عکس طلعت و تاری ز طره ات
صبح اذا تنفس لیل اذا غسق
بر هر که تافت پرتو انوار عزتت
[...]
صفی علیشاه » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴۱
کند هست هر چه را بهستی است مستحق
شد آیات رحمتش شئونات ما خلق