صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۱۰۲
چو از داستان سوگ تو یک نکته سر کنم
عنوان صد صحیفه به خون جگر کنم
ناید کهن که تازه تر است از چه این حدیث
تا حشر هر دقیقه بیانی دگر کنم
از سلک مسلمین چو تو مظلوم و صابری
[...]
نیر تبریزی » سایر اشعار » شمارهٔ ۶۷
گفتم هوای زلف تو از سر بدر کنم
ترسم کم عمر در سر اینکار سر کنم
از قیل و قال مدرسه نگشود کار دل
رفتم بخانقاه که فکر ذکر کنم
بگرفت دل ز صحبت ابنای روزگار
[...]
جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱۸ - وله
من از عطش اگر مقر اندر سقر کنم
مشنو که چشم عجز بآب خضر کنم
با حکم خویش حلقه بگوش قدر کنم
آنم که خامه را چو پی هجو سرکنم
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۶
ای خواجه با تو من سخنی مختصر کنم
وز سر کار خویش دلت را خبر کنم
با دشمنان من چو تو پیوند میکنی
من نیز دوستی تو از دل بدر کنم
بازیچه میکنی سخنان مرا گمان
[...]
میرزاده عشقی » دیوان اشعار » غزلیات و قصاید » شمارهٔ ۲۸ - عشق وطن
خاکم به سر، ز غصه به سر، خاک اگر کنم
خاک وطن که رفت، چه خاکی به سر کنم؟
آوخ کلاه نیست وطن تا که از سرم
برداشتند، فکر کلاهی دگر کنم
مرد آن بود که این کلهش بر سر است و، من:
[...]
میرزاده عشقی » دیوان اشعار » قالبهای نو » سرگذشت تأثرآور شاعر
گر این چنین به خاک وطن، شب سحر کنم
خاک وطن که رفت چه خاکی به سر کنم؟