صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۳۲۳
در حفظ آن کسی که ز می بی خبر شود
هر برگ تاک، دست دعای دگر شود
فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۵۷
کی باشد آن که مهدی ما پردهدر شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود
گویند کار ما ز قدومش نکو شود
آری شود ولیک به خون جگر شود!
ای خوش دمی که در قدم او بود سرم
[...]
فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۶۴
شوقت نه سرسریست که از سر به در شود
مهرت نه عارضی است که جای دگر شود
شوق تو در ضمیرم و مهر تو در دلم
نوعی نیامده است که با جان به در شود
دردیست درد هجرت تو کاندر علاج آن
[...]
فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۵۷
کی باشد آن که مهدی ما پردهدر شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود
گویند کار ما ز قدومش نکو شود
آری شود ولیک به خون جگر شود!
ای خوش دمی که در قدم او بود سرم
[...]
فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۶۴
شوقت نه سرسریست که از سر به در شود
مهرت نه عارضی است که جای دگر شود
شوق تو در ضمیرم و مهر تو در دلم
نوعی نیامده است که با جان به در شود
دردیست درد هجرت تو کاندر علاج آن
[...]
سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۴
دل چون مطیع گشت چراغ نظر شود
فرزند نیک جای نشین پدر شود
تحلی که برنداد شود باغبان کباب
خون می خورد پدر چو پسر بی هنر شود
سازد دعای موی سفیدان خدا قبول
[...]
جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۵
خون جگر زهر بن مو بی تو سر شود
هر موی بر تنم زغمت نیشتر شود
بویش نشان زگرد رهی می دهد مرا
ترسم ز سیر گل غم دل بیشتر شود
در باغ رنگ گل چو دل غنچه بشکند
[...]
قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۶
روزی که خط به گرد رخش جلوهگر شود
آیا چه فتنهها که به دور قمر شود
از دیدهام فغان که به تحریر نامهات
چندان نماند آب که مکتوب تر شود
پر دور نیست تشنه لعل لب تو را
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۲۲ - حافظ شیرازی قُدِّسَ سِرُّه
گویند سنگ لعل شود در مقام صبر
آری شود ولیک به خونِ جگر شود
صد نکته غیر حسن بباید که تاکسی
مقبول طبع مردم صاحب نظر شود
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۲۲ - حافظ شیرازی قُدِّسَ سِرُّه
عشقت نه سر سریست که از سر به در شود
مهرت نه عارضی است که جایِ دگر شود
عشقِ تو در وجودم و مهرِ تو در دلم
با شیراندرون شد و با جان به در شود
دردیست دردِ عشق که اندر علاجِ او
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۲۲ - حافظ شیرازی قُدِّسَ سِرُّه
عشقت نه سر سریست که از سر به در شود
مهرت نه عارضی است که جایِ دگر شود
صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۶
روی زمین ز گریه ی من گر شمر شود
مشکل که ز اشک من کف پای تو تر شود
از چنگ غمزه دل نسپارم به دست زلف
مجنون ما ز سلسله دیوانه تر شود
سودای آشیان چو ندارم غمیم نیست
[...]
افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۶
زلف سیه منه که حجاب قمر شود
مپسند روزگارم از این تیره تر شود
آیینه روی من، مشو ایمن که سوی توست
آهم، که هم عنان نسیم سحر شود
غافل مشو ز آتش پنهانی دلم،
[...]
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲
گر آفتاب فقر و فنا جلوهگر شود
شام فراق خاکنشینان سحر شود
گر نور آفتاب دل افتد به خاک راه
اکسیر قلب و سرمه صاحب نظر شود
بر چشم دل جمال تو پیداست جهد من
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱ - چهارده بند ادیب الممالک در مراثی اهل البیت صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین
داغی که کهنه شد به یقین بی اثر شود
وین داغ هر زمان اثرش بیشتر شود
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۶
چندانکه سیل دیده من بیشتر شود
زان بیش آتش ستمش شعله ور شود
گفتم دلش به آه گدازم ولی مدام
سختی بر آن فزاید و این بی اثر شود
دوران هجر دلبر و ایام عمر من
[...]