گنجور

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۵

 

از هرچه هست ذکر جمال تو خوشترست

حسن تو مظهر آمد و عشاق مظهرست

هرجا که باد بوی تو آرد بعاشقان

جانها فدای رایحه روح پرورست

در آرزوی روی تو آریم زیر پا

[...]

قاسم انوار
 

صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۱۰۹

 

از بوی قلیه باز مشامم معطرست

این نکهت این زمان زعبیر که کمترست

گیپا چو حاضرست به پیشت به روی خوان

از نافه های مشک مگو کان مکررست

من بعد روی ما و قدمهای کله پز

[...]

صوفی محمد هروی
 

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۲۶ - شیخ سعدی فرماید

 

این باد روح پرور ازان کوی دلبرست

وین آب زندکانی ازان حوض کوثرست

چشمم زروی بند در ایدل منور است

وزبوی عنبرینه دماغمم معطرست

کمخاچه حاجتست برو پیچک طلا

[...]

نظام قاری
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۱

 

گر صد هزار سال وصالت میسر است

یالله اگر بیک شب هجران برابرست

بی روی دوست مرگ به از زندگی بود

با درد هجر زهر ز تریاک خوشترست

تا مانده است یک رمق از جان تشنه ام

[...]

اهلی شیرازی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۶

 

ازپرتو جمال تو عالم منورست

وزسنبلت مشام دل و جان معطرست

این جرم خور که جمله جهان روشن ازویست

یک ذره ز پرتو آن روی انورست

سلطان حسن روی ترا ملک هر دو کون

[...]

اسیری لاهیجی
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶ - در صفت خانه ممدوح

 

این خانه گوشواره عرش مطهرست

کو را سعادت از نظر سعد اکبرست

این خانه از شکوه جهانگیر پادشاه

گویی که خانه شرف مهر انورست

حایل به پیش دیده جدارش نمی شود

[...]

نظیری نیشابوری
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷ - مفاخره و مدح حافظ محب علی

 

بازم نفس به لجه فیضی شناورست

کش کمترین صدف شرف هفت گوهرست

خلدی شکفت بر سر هر شاخ گلبنم

آری بهار طبع مرا رسم دیگرست

فیضی به تازه بر نی کلکم فشانده‌اند

[...]

فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸ - مدح حسین خان شاملو

 

ساقی بیار باده که نوروز اکبرست

رنگ بهار تازه‌تر از روی دلبرست

هر چند کیمیای چمن خنده گل‌ست

مگذار داغ لاله که کبریت احمرست

هر قطره خون که از نفس بلبلان چکد

[...]

فصیحی هروی
 

کلیم » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳ - در مدح صاحبقران ثانی ابوالمظفر شاه جهان

 

در دور ما زمانه گلستان بی درست

عیش رسا چو رزق مقرر مقدرست

چون غنچه انبساط جلبیست خلق را

شیرینی طرب شکر شیر مادرست

تنها همین نه از لب ساغر موظفیم

[...]

کلیم
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۸۰

 

دستی که ریزشی نکند شاخ بی برست

نخلی که میوه ای ندهد خشک بهترست

زنهار تن به سایه بال هما مده

تا آفتابروی قناعت میسرست

از ناله مس مکن، نکند گوش اگر فلک

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۸۱

 

در بحر شعر، خامشی از لاف بهترست

دست بلند، حجت عجز شناورست

رنگین ز پیچ و تاب شود چهره سخن

از خون نصیب تیغ به مقدار جوهرست

مهر از جهان ببر که غذای لطیف او

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۸۲

 

خال لب تو داغ دل آب کوثرست

پنهان تبسمت نمک شور محشرست

حالا به فکر دلبری افتاده ابرویت

تیغ برهنه روی تو نوخط جوهرست

تنها نه من دل پری از باغ می برم

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۸۳

 

پرواز من به بال و پر تیغ و خنجرست

هر زخم، مرغ روح مرا بال دیگرست

ما صلح کرده ایم ز گلشن به درد و داغ

آتش گل همیشه بهار سمندرست

تخت است دل ز وسوسه چون آرمیده شد

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۸۴

 

آن را که در وطن لب نانی میسرست

سی شب ز ماه عید سرایش منورست

در خانه های کهنه بود مور و مار بیش

حرص و امل به طینت پیران فزونترست

ارباب احتیاج اگر آبروی خویش

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۸۵

 

سرچشمه نشاط دل پاک گوهرست

تا دل شکفته است، سخن تازه و ترست

جز حرف تلخ عشق کز او تازه است جان

دل می گزد اگر همه قند مکررست

مجنون پاکباز بود فارغ از حساب

[...]

صائب تبریزی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۵ - ترکیب‌بند در عشق عرفانی

 

جانم ز غصّه‌های جهان دردپرورست

دل از غبار کینة دوران مکدّرست

کو روی تازه‌ای که برآید به کام دل

کاین آفتاب هرزه در ابر مکرّرست

شاید گر التفات کند لطف دلبری

[...]

فیاض لاهیجی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۳ - ترکیب‌بند در رثای حضرت سیدالشهدا (ع)

 

در گریه کوش تا بتوانی که در خورست

عذر گناهِ عمرِ ابد دیدة ترست

فیاض لاهیجی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۰

 

دل راگشاد کار ز صد عقده برترست

آزادی طبیعت این مهره ششدرست

غواص آرزوی گرفتاری توایم

ما را تأمل گره دام گوهرست

سر برنمی‌کشیم ز خط رضای دوست

[...]

بیدل دهلوی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۷ - وله ایضاْ فی مدحه

 

باز این تویی شهاکه جهانت مسخرست

بر تارکت ز مهر جهانتاب افسرست

باز این منم ‌که طبع روانم سخن‌سر است

شیرشن کلام من به مثل تنگ شکرست

باز ای‌ تویی شها که سزاوار تست مدح

[...]

قاآنی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode