گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۱۶

 

هر روز دیده بر ره یاد صبا نهم

بر دیدگان خاک درش توتیا نهم

زو صد جفا کشم که نیارم به روی گفت

کاین درد خود چگونه بر آن وفا نهم

ندهم برون غمش که مرا خود بسوخت غم

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۲۷

 

نتوان گرفت روزی هم از دهان هم

مرغان نمی کنند غلط آشیان هم

چون پل ز سیل حادثه از جا نمی روند

جمعی که بسته اند میان بر میان هم

ارباب ظلم تقویت یکدگر کنند

[...]

صائب تبریزی
 
 
sunny dark_mode