گنجور

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۵۲

 

جان رفت و دل ز عشق پریشان بود هنوز

مست تو کی ز رفته پشیمان بود هنوز

بگسست دست عمر ز دامان زندگی

بامن غم تو دست گریبان بود هنوز

دارم دلی که در دهن شیر اگر فتد

[...]

۷ بیت
اهلی شیرازی