گنجور

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶

 

ای عارض چو ماه ترا چاکر آفتاب

یک بنده تو ماه سزد دیگر آفتاب

پیش رخ چو ماه تو بنهاده از حیا

هر نخوتی که داشته اندر سر آفتاب

تا بوی مشک زلف تو ناید همی زند

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 
 
sunny dark_mode