گنجور

بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶۳

 

رخ برفروز از می و گلگشت باغ کن

هر دل که سوز عشق درو نیست داغ کن

اکنون که خاست نغمه ی بلبل ز شاخ گل

در جام لاله گون می چون چشم زاغ کن

دود چراغ مدرسه تا چند ای فقیه

[...]

بابافغانی
 

بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۱

 

ساقی در آتشم، نظری در ایاغ کن

یعنی بیار مرهم و درمان داغ کن

کشتی روانه ساز که باد مراد خاست

اختر دلیل شد طلب شبچراغ کن

آن گوهر مراد که از دیده غایبست

[...]

بابافغانی
 

بابافغانی » دیوان اشعار » ترکیبات » ترکیب بند در مدح رستم بیگ بن مقصود بیگ آق قوینلو

 

درکش می شبانه و گلگشت باغ کن

وز گوی چتر روی زمین پر چراغ کن

بابافغانی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۷۶۴

 

هان ای حریف میکده، می در ایاغ کن

شوریدهٔ غمیم علاج دماغ کن

داغ مرا ز یک نگه گرم برفروز

روغن ز خون شعله مرا درچراغ کن

شمع توام، مباد گل جنّتم کنند

[...]

حزین لاهیجی
 
 
sunny dark_mode