گنجور

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۰

 

ما را به درد عشق تو جز صبر چاره چیست

وز دور در جمال رخت جز نظاره چیست

رحمی نمی کنی به من خسته ی غریب

آخر بگو که آن دل چون سنگ خاره چیست

دل ریش بود از سر تیغ جفای تو

[...]

جهان ملک خاتون
 
 
sunny dark_mode