گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۷۶

 

ای باد، بوی یار بدین مبتلا رسان

در چشم من ز خاک درش توتیا رسان

گر هیچ از آن طرف گذری افتدت ز من

خدمت بر و سلام بگوی و دعا رسان

یک تار بهر پرسش من زان قبا بکش

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۵

 

ای پیک نامه بر، خبر او به ما رسان

بویی ز کوی صدق به اهل صفا رسان

بیگانه را خبر مده از حال این سخن

زان آشنا بیار و بدین آشنا رسان

جای حدیث او دل آشفتهٔ منست

[...]

اوحدی
 
 
sunny dark_mode