حافظ » قطعات » قطعه شمارهٔ ۶ - ماده تاریخ (رحمان لایموت = ۷۸۶)
رحمان لایموت چو آن پادشاه را
دید آن چنان کز او عمل الخیر لایفوت
جانش غریق رحمت خود کرد تا بود
تاریخ این معامله رحمان لایموت
حافظ » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۳ - ماده تاریخ وفات (امیذ جود)
اعظم قوام دولت و دین آنکه بر درش
از بهر خاکبوس نمودی فلک سجود
با آن وجود و آن عظمت زیر خاک رفت
در نصف ماه ذیقعد از عرصهٔ وجود
تا کس امید جود ندارد دگر ز کس
[...]
حافظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱ - در مدح شاه شجاع
شد عرصهٔ زمین چو بساط ارم جوان
از پرتو سعادت شاه جهانستان
خاقان شرق و غرب که در شرق و غرب، اوست
صاحبقران خسرو و شاه خدایگان
خورشید ملکپرور و سلطان دادگر
[...]
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷
صوفی بیا که آینه صافیست جام را
تا بنگری صفای می لعلفام را
راز درون پرده ز رندان مست پرس
کاین حال نیست زاهد عالیمقام را
عَنقا شکار کَس نشود دام بازچین
[...]
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱
ساقی به نورِ باده برافروز جامِ ما
مطرب بگو که کارِ جهان شُد به کامِ ما
ما در پیاله عکس رخِ یار دیدهایم
ای بیخبر ز لَذَّتِ شُربِ مُدامِ ما
هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
[...]
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰
زلفت هزار دل به یکی تاره مو ببست
راه هزار چارهگر از چار سو ببست
تا عاشقان به بوی نسیمش دهند جان
بگشود نافهایّ و دَرِ آرزو ببست
شیدا از آن شدم که نگارم چو ماه نو
[...]
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳
خلوت گُزیده را به تماشا چه حاجت است
چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است
جانا به حاجتی که تو را هست با خدا
کآخِر دمی بپرس که ما را چه حاجت است
ای پادشاهِ حُسن خدا را بسوختیم
[...]
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹
باغِ مرا چه حاجتِ سرو و صنوبر است؟
شمشادِ خانهپرورِ ما از که کمتر است؟
ای نازنینپسر، تو چه مذهب گرفتهای؟
کِت خونِ ما حلالتر از شیرِ مادر است
چون نقشِ غم ز دور بِبینی شراب خواه
[...]
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹
دارم امید عاطفتی از جناب دوست
کردم جنایتی و امیدم به عفو اوست
دانم که بُگذرد ز سرِ جرمِ من که او
گرچه پریوش است ولیکن فرشته خوست
چندان گریستیم که هر کس که برگذشت
[...]
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰
آن پیکِ ناموَر که رسید از دیارِ دوست
آورد حِرزِ جان ز خطِ مُشکبارِ دوست
خوش میدهد نشانِ جلال و جمالِ یار
خوش میکند حکایتِ عِزّ و وقارِ دوست
دل دادمش به مژده و خِجلَت همیبرم
[...]
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳
رویِ تو کس ندید و هزارت رقیب هست
در غنچهای هنوز و صدت عندلیب هست
گر آمدم به کوی تو چندان غریب نیست
چون من در آن دیار هزاران غریب هست
در عشق، خانقاه و خرابات فرق نیست
[...]
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵
خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست؟
ساقی کجاست، گو سببِ انتظار چیست؟
هر وقتِ خوش که دست دهد مغتنم شمار
کس را وقوف نیست که انجامِ کار چیست
پیوندِ عمر بسته به موییست هوش دار
[...]
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۲
راهی است راهِ عشق که هیچش کناره نیست
آن جا جز آن که جان بسپارند، چاره نیست
هر گَه که دل به عشق دهی، خوش دمی بود
در کارِ خیر حاجتِ هیچ استخاره نیست
ما را ز منعِ عقل مترسان و می بیار
[...]
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸
دیدی که یار، جز سَرِ جور و ستم نداشت
بشکست عهد، وز غمِ ما هیچ غم نداشت
یا رب مگیرش ار چه دلِ چون کبوترم
افکند و کُشت و عزتِ صیدِ حرم نداشت
بر من جفا ز بختِ من آمد وگرنه یار
[...]
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۴
ساقی بیار باده که ماهِ صیام رفت
دَردِه قدح که موسمِ ناموس و نام رفت
وقتِ عزیز رفت بیا تا قضا کنیم
عمری که بی حضور صُراحی و جام رفت
مستم کن آن چنان که ندانم ز بیخودی
[...]
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۶
ساقی بیا که یار ز رخ پرده برگرفت
کارِ چراغ خلوتیان باز درگرفت
آن شمعِ سرگرفته دگر چهره برفروخت
وین پیرِ سالخورده جوانی ز سر گرفت
آن عشوه داد عشق که مفتی ز ره برفت
[...]
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷
حُسْنَت بِه اتِّفاقِ مَلاحَت جهان گرفت؛
آری، بِه اِتِّفاق، جهان میتوان گرفت
اِفشایِ رازِ خَلوتیان خواست کرد شمع،
شُکرِ خدا، که سِرِّ دلش در زبان گرفت
زین آتشِ نَهُفته که در سینهیِ من است،
[...]
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۰
ای هدهد صبا به سبا میفرستمت
بنگر که از کجا به کجا میفرستمت
حیف است طایری چو تو در خاکدانِ غم
زین جا به آشیانِ وفا میفرستمت
در راهِ عشق مرحلهٔ قُرب و بُعد نیست
[...]
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱
ای غایب از نظر به خدا میسپارمت
جانم بسوختی و به دل دوست دارمت
تا دامنِ کفن نکشم زیرِ پایِ خاک
باور مکن که دست ز دامن بدارمت
محرابِ ابرویت بنما تا سحرگهی
[...]
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۰
دی پیر میفروش که ذکرش به خیر باد
گفتا شراب نوش و غمِ دل بِبَر ز یاد
گفتم به باد میدهدم باده نام و ننگ
گفتا قبول کن سخن و هر چه باد، باد
سود و زیان و مایه چو خواهد شدن ز دست
[...]