گنجور

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۸۹

 

گاه به رنگ مایلی‌ گاه به بوی بی ‌نسق

دستهٔ باطلت که‌بست ای‌چمن حضور حق

تا تو ز حرص بگذری و ز غم جوع وارهی

چیده زمین و آسمان عالم ‌کاسه و طبق

عمر شد و همان بجاست غفلت خودنمایی‌ات

[...]

بیدل دهلوی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحه‌ها » شمارهٔ ۴۱

 

ای که فتاده در غمت نظم شکیبم از نسق

وی که به سوکت آه من برده برآسمان سبق

گر نظری کنی به من برگذرم ز نه طبق

ور گذری کنی کند کشته صبر من ورق

صفایی جندقی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مراثی » شمارهٔ ۱۹ - تضمین غزلی ازسعدی

 

سر ز سیاه معجرم مهر نهفته در غسق

زرد رخم زگرد و خون ماه گرفته در شفق

سرخ لبم زتشنگی گشته کبود و خورده شق

گر نظری کنی کند کشته سبز من ورق

جیحون یزدی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۴

 

ای که تو را ز شام مو، روی دمیده چون فلق

از فلق تو خون جگر، ساغر باده شفق

از می ساغر لبت، لعل بدخش غرق خون،

وز تف حسرت رخت خرمن ماه محترق

ای گهر عقیق لب جیب و برم یمن کنی،

[...]

افسر کرمانی
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی سید الشهداء علیه السلام » شمارهٔ ۱۳ - ایضاً مخمس غزل شیخ سعدی در مصیبت

 

ایکه بعرصۀ وفا از همه برده ای سبق

جز تو که سر نهاده از بهر نثار بر طبق؟

خواهر داغدیده را یک نظر ای جمال حق

گر نظری کنی کند کِشتۀ صبر من ورق

غروی اصفهانی
 
 
sunny dark_mode