×
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲۱
آب حیات عشق را در رگ ما روانه کن
آینه صبوح را ترجمه شبانه کن
ای پدر نشاط نو بر رگ جان ما برو
جام فلک نمای شو وز دو جهان کرانه کن
ای خردم شکار تو تیر زدن شعار تو
[...]
حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۹۱
باده بیار و هوش را، از سر ما روانه کن
زاهد خرقه پوش را، مست می مغانه کن
چند به باد می دهی، طرهٔ ترهات را؟
واعظ شهر نیستی، زمزمه، عاشقانه کن
غازهٔ افتخارکش، ناصیهٔ نیاز را
[...]