گنجور

وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷

 

طی زمان کن ای فلک ، مژدهٔ وصل یار را

پاره‌ای از میان ببر این شب انتظار را

شد به گمان دیدنی، عمر تمام و ، من همان

چشم به ره نشانده‌ام جان امیدوار را

هم تو مگر پیاله‌ای، بخشی از آن می کهن

[...]

وحشی بافقی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳

 

هرزه کمر نبسته‌ام کینة روزگار را

یاور خویش کرده‌ام صاحب ذوالفقار را

بیم خزان چه می‌کند در چمن امید من

من که به اشک آتشین آب دهم بهار را

ما و امید سجدة خاک دری که تا ابد

[...]

فیاض لاهیجی
 

اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۵۱ - فرصت کشمکش مده این دل بی قرار را

 

فرصت کشمکش مده این دل بی قرار را

یک دو شکن زیاده کن گیسوی تابدار را

از تو درون سینه ام برق تجلئی که من

با مه و مهر داده ام تلخی انتظار را

ذوق حضور در جهان رسم صنم گری نهاد

[...]

اقبال لاهوری
 
 
sunny dark_mode