گنجور

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۲۹

 

عمر که بی‌عشق رفت هیچ حسابش مگیر

آب حیاتست عشق در دل و جانش پذیر

هر که جزِ عاشقان ماهی بی‌آب دان

مرده و پژمرده است گرچه بود او وزیر

عشق چو بگشاد رخت سبز شود هر درخت

[...]

مولانا
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۶

 

ای پسر دلربا وی قمر دلپذیر

از همه باشد گریز وز تو نباشد گزیر

تا تو مصور شدی در دل یکتای من

جای تصور نماند دیگرم اندر ضمیر

عیب کنندم که چند در پی خوبان روی

[...]

سعدی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۷۶

 

کیست به عالم مرا غیر غمت دستگیر

ای بت نامهربان هان ز غمم دستگیر

ای تو خداوند و ما از دل و جان چاکرت

هم نظر مرحمت باز مگیر از فقیر

گر بکشی بنده‌ام ور ننوازی غمین

[...]

جهان ملک خاتون
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱ - در توصیف بهار و منقبت حیدر کرار علیه سلام الله الملک الجبار

 

زگوهر افشان سحاب برناگیهان پیر

پران از رعب سیل سنگ بچرخ اثیر

آب بزیر گیاه آینه اندر حریر

برق بابرسیاه عکس فکن در غدیر

جیحون یزدی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۲۱ - وله

 

باری ای بر مهت ز موی فتان عبیر

وز بدن نازکت درون کتان حریر

ز باده و ساده‌ات اکنون لابد گزیر

ولی به اسب اندر آی پذیره را در پذیر

جیحون یزدی
 

صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۱۱ - در مدح شهاب ثاقب علی بن ابی‌طالب(ع)

 

شهی که اندر غدیر به حکم حی قدیر

گرفت بازوی او شه بشیر و نذیر

نمود بر کائنات همه صعیر و کبیر

که کرده بر مومنان خدا علی را امیر

صامت بروجردی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مسمطات » در مدح رکن الدوله والی خراسان

 

غره غرای اوست قالی بدر منیر

زرای بیضا ضیاش خود بفلک مستشیر

شه صفت و شه نژاد شیر دل و شیر گیر

بهتر جمع کبار مهتر جم غفیر

صفای اصفهانی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۶

 

به می کشان صبحدم داد صلا پیر دیر

که ای صبوحی کشان صبح سعادت بخیر

باده وحدت کشید تا که بخود پی برید

چون ز، دوئی بگذرید نیست در این دیر غیر

سیر در آفاق کن تا که به انفس رسی

[...]

حاجب شیرازی
 

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۶۵ - صحبت رفتگان (در عالم بالا)

 

دانهٔ ایران ز کشت زار و قیصر بر دمید

مرگ نو می رقصد اندر قصر سلطان و امیر

مدتی در آتش نمرود می سوزد خلیل

تا تهی گردد حریمش از خداوندان پیر

دور پرویزی گذشت ای کشتهٔ پرویز خیز

[...]

اقبال لاهوری
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی سید الانبیاء محمد المصطفی صلی الله علیه و آله و سلم » شمارهٔ ۲ - فی مبعث سید المرسلین صلی الله علیه و آله و سلم

 

صبح سعادت دمید، یاد صبوحی بخیر

صومعه بر باد رفت، دور بیفتاد دیر

یار غیور است و نیست نام و نشانی ز غیر

دم مزنید از مسیح عذر بخواه از عزیر

غروی اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱۴ - در تهنیت عید مولود حضرت مولی الموالی علی علیه‌السلام

 

هو العلی العظیم هو السمیع البصیر

هو العزیز الحکیم هو اللطیف الخبیر

بکل شیئی علیم بکل شیئی قدیر

قربش میدان جنان بعدش میدان سعیر

صغیر اصفهانی
 
 
sunny dark_mode