گنجور

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۴

 

از تو مرا تا به کی بی‌سر و سامان شدن؟

در طلب وصل تو زار و پریشان شدن؟

هر نفسم خون دل ریزی و گویی: مگوی

واقعه‌ای مشکلست: دیدن و نادان شدن

من ز تو درمان دل جستم و دشمن شدی

[...]

اوحدی
 
 
sunny dark_mode